آن هنگام که خورشید پیچیده گردد

خورشید در گودال قتلگاه آرام آرام رو به غروب گذاشته و ستارگان در خیام گویی روح از تنشان مفارقت نموده است. عزیزان رسول خدا را ببین که در گوشه و کنار صحرا تن بی جانشان هم برای یاری …

خورشید در گودال قتلگاه آرام آرام رو به غروب گذاشته و ستارگان در خیام گویی روح از تنشان مفارقت نموده است. عزیزان رسول خدا را ببین که در گوشه و کنار صحرا تن بی جانشان هم برای یاری به حضرت خورشید بی تابی می کند. آنجا کف العباس است. دست علمدار خدا را آنجا قطع کردند. آن‌سو تر اسب علی اکبر نه روی بازگشت به خیام دارد نه تاب زنده ماندن بی سوار. "و اذا النجوم انکدرت"
کوه ها به حرکت در آمده اند.حسین جان اینجا گودال قتلگاه است یا بستر بیماری رسول خدا در نفس های آخر؟ یا اباعبدالله محراب کوفه است اینجا یا پشت در خانه علی؟ مگر دوباره حسن را زهر چشانده اند؟ چقدر سنگین است این لحظات آخر. همه اینجایند.عطر حضور خاتم النبیین است که صحرا را پر کرده و ناله شیری است از سوی نجف بانوی آب و آیینه مگر مهریه ات را تمامی آب های روی زمین و آسمان قرار ندادند تا هر که در هر جا که آبی می نوشد ریزه خور خوان شما باشد؟ این فرزند توست در میان گودال قتلگاه و اینان که اینگونه با او رفتار کردند امت پدر تو اند بانو. وای بر آن که صدای "غریب مادر " گفتن زهرای مرضیه را نشنید. وای بر آنکه دید علی مرتضی چگونه از داغ این ذبح عظیم ناله می کند. حسن بن علی را نظاره کن که حالا‌ پس قاسم و عبدالله به استقبال برادر آمده.امروز دوباره زهر در کام امامت ریختند.سیدی شباب اهل الجنه یکی غرق خون و دیگری غرق ماتم جلوه محشر نشان می دهی خدایا ؟ و اذا الجبال سیرت
شتر های آبستن رهانیده شده اند. مجال بی رحمانه اندک بود واقعه سخت نا منتظر. پرده ها کنار رفته امروز. اینجا نه صحرای کربلا‌ که صحرای محشر است. "و اذا العشار عطلت"
قوم رسول آخر الزمانند که اینسان در هیئت شغال و کفتار در آمده اند؟ اینان که الجمت و تنقبت لقتال ابی عبدالله همان هایی هستند که برایت نامه نوشتند که باغهای میوه سرسبز شده و ما تشنه حکومت تو هستیم؟حالا‌ در هیبت روباه شیر را یکه و تنها یافته اند؟ دیگر رمقی برایت نمانده عزیز دل زهرا.ناگهان دلت می لرزد.آخرین توان مانده در بازوان را بکار می گیری یا حیدر می گویی و رو به خیام می کنی.حسین جان تو هنوز زنده ای و این نامرد ها در مقابل دیده غیرت الله حمله به خیام را شروع کرده اند.عالم به فدای مظلومیتت یا اباعبدالله.دست به قبضه یکی از همان شمشیر شکسته ها میبری و به هر زحمتی که شده حتی روی زانوان به شمشیر تکیه می کنی تا بفهمانی تا زمانی که من زنده ام خیمه اهل حرم امن است.قوم بی دینان بار دیگر به سویت حمله ور می شوند.کفتار هایی که تمام شمشیر ها و نیزه هایشان میهمان بدن مطهرت شده سنگ در دست گرفته اند.یا لیتنا کنا معک. " و اذالوحوش حشرت"
بازگرد به سوی پروردگارت که این نامرد مردم لیاقت دردانه رسول خدا را ندارند.ارجعی حسین جان.بازگرد به سوی حضرت حق.اما جان مادر پیش از بازگشت نگاهی به دل بی قرار زینب کبری کن.حسین جان نگاه کن چگونه در مقابل قاتلت روی زمین نشسته نگاه کن چگونه تمام هستی اش را از او می گیرند.تو برای زینب مهربانی پیامبر بودی وقتی رخت مرگ پوشید. حسین جان اگر داغ مادر هجده ساله را زینب تاب آورد علتش این بود که گرمای حضور مادر را تو برایش فراهم کرده بودی.
اگر فرق عدالت در محراب کوفه شکافت تو پشت و پناه خواهر بودی. اگر صفرای رنج مجتبی در جام آمد تو تسلا‌ی دل زینب بودی. حالا‌ چه کند؟ حالا‌ که تو هم عزم رفتن کرده ای و تنها شاخه درخت تنومندی که در میانه طوفان زینب آن را گرفته بود قصد کنده شدن دارد چه؟دل دردمند زینب چه کند اباعبدالله؟رباب را در یابد یا کودکان تو را شماره کند که در هر منزل تعدادشان کمتر خواهد شد؟حسین جان بازگرد و با نفس خود جفت شو اما بگو سه ساله ات را چگونه آرام کند زینب؟ "و اذا النفوس زوجت"
خدایم در مصحف فرموده است که سوال می شود . باز خواست می شوند تمام آنان که در قتل تو شریک بودند.از شریح قاضی تا عبیدالله و شمر و یزید ملعون باید تاوان این خون را بدهند.باید چشم در چشم رسول مهربانی پاسخ دهند که چرا "اعظم مصیبتها فی الا‌سلا‌م" را رقم زدند. "و اذالمووده سئلت"
صحرای محشر است.آدمیان از ازل تا ابد اینجا جمعند. سر ها پایین است.هیچ کس را یارای سر بلند کردن نیست.گرمای محشر و سختی های روز قیامت حالا‌ پرده دیگری را نشان می دهد.واویلا‌ این زهرای اطهر است که سر فرزند را در دامان گرفته و گریان می پرسد "بای ذنب قتلت"؟ ‌
االهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت و بایعت و تابعت علی قتله،‌ اللهم العنهم جمیعا

محمد حسین مهرزاد