«توطئه» روشن است!

«ساخت هویت جعلی» نسبت به مفاخر ادبی ایران زمین به دست بیگانگان، قصه ای قدیمی و البته غم انگیزی است. بیگانگان همسایه، با هدف دست و پا کردن پشتوانه ای فرهنگی و قابل افتخار می کوشند، …

«ساخت هویت جعلی» نسبت به مفاخر ادبی ایران زمین به دست بیگانگان، قصه ای قدیمی و البته غم انگیزی است.
بیگانگان همسایه، با هدف دست و پا کردن پشتوانه ای فرهنگی و قابل افتخار می کوشند، دستاویزهای مطمئن فرهنگ سازی برای ملت خود و راه های روشن و هموار تعاملات اندیشگی با دیگر ملت ها را فراهم سازند. معرفی دانشمندی چون «ابوریحان بیرونی» یا «ابوعلی سینا» به عنوان چهره ای عرب، «نظامی گنجوی» به عنوان شاعری آذر بایجانی، «جلاالدین محمد مولوی» به عنوان ادیبی اهل افغانستان یا ترک عثمانی، «رودکی» به عنوان شاعری اهل قزاقستان یا تاجیک، «سیدجمال الدین اسدآبادی» به عنوان اندیشمند و مبارزی افغانی، نه تنها توهین بزرگی به هویت ایرانی به شمار می آید، بلکه زخم هایی ژرف بر غرور و احساس ملی ایرانیان تلقی می شود.
در برابر موضوع ساخت هویت جعلی برای مفاخر ایرانی و مسلمان، سه دیدگاه داخلی قرار دارد.
دیدگاه نخست؛ در برابر هجمه غیرفرهنگی به ساحت فرهنگ این مرز و بوم می تازد. آن را رویدادی تلخ از برای تهی وانمودن فرهنگ بالنده ی کشورمان و تحقیر ملت فرهنگ ساز و اندیشه پرور ایران معرفی می کند و ناآرامی خود را با گله و دریغ به نمایش می گذارد. این دیدگاه تلاش می کند با ادله ای روشن و براهینی متقن، هویت واقعی مفاخرمان را به اثباتی دوباره رساند و هر ایرانی را به بازگشتی راستین و جدی به مطالعه شخصیت و اندیشه و آثار آن مفاخر فراخواند و تشویق سازد. دیدگاه دوم اما؛ با محکوم ساختن اقدام زشت بیگانگان، مفاخر هر کشوری را به عنوان چهره های جهانی و متعلق به همه ابنای بشر معرفی می سازد. به این ترتیب از کنار رویداد تلخ ساخت هویت جعلی، عبور می کند و اگر فراموش نسازد، برمی تابدش!
دیدگاه سوم نیز؛ بی اعتنا راه زندگی سرشار از روزمرگی خود را پی گرفته و می گیرد.
مفاخر هر سرزمینی، مصادیق و نمونه ها و شاخص های فرهنگ ملت آن سرزمین است.
انکار و تکذیب و مصادره آن مصادیق به نفع هویتی دیگر، به معنای تخطئه و سرکوب و در نهایت گامی در مسیر نابودی آن فرهنگی است که ریشه و اصالت مصادیق به شمار می آید.
تردیدی نیست که شخصیتی چون «مولانا»، مخاطب خدمات فرهنگی بالنده اش را نه تنها ایرانیان و ایرانیان مسلمان، که فرد- فرد انسان ها می دانسته است. افتخار کوچکی نیست که انسان و ادیبی چون «یونسکو» با هویت اروپایی، همان اندازه از گنجینه معارف «شیخ محمد حافظ شیرازی»، دچار حظ معنوی می شده، که یک انسان سخن دان و اهل معرفت ایرانی!
اما بدانیم که نفی فرهنگ یک ملت با موضوع دامنه و دایره مخاطبان یک فرهنگ، دو امر جداگانه است.
بنابراین عقلانی نیست که به بهانه مخاطب جهانی در قبال عملکردی کینه توزانه، رندانه و خصمانه بدخواهان بیگانه، مهر سکوت بر لب آذین کنیم و توطئه ضدفرهنگی را نیز در قلمرو توهم توطئه معناسازی نماییم. اما «ساخت هویت جعلی» تنها یک حلقه بزرگ از زنجیر توطئه ضدفرهنگی علیه ملت ایران است.
امروز، موضوع سرقت آثار باستانی به عنوان اسناد هویت و فرهنگ بالنده ملت ایران تا امر شخصیت سازی و بزرگنمایی احمقانه از به اصطلاح هنرمندان واداده کشورمان در مسیر ترویج هنر اباحه گر و بی مسئولیت، نشانه های گویای توطئه ای بزرگ علیه «ایران» است که به دست ناپاک دشمن در حال اجراست.
اینک جای پرسش است که:
در برابر بخش های اجرا شده توطئه دشمن، چه کرده ایم؟ اساساً برای رویارویی با توطئه فرهنگی و در واقع ضدفرهنگی دشمن چه برنامه روشن و مدونی در دست داریم؟
افکار عمومی داخلی تا چه اندازه در برابر توطئه یاد شده، آگاه و مهیا شده است؟
نگران شدن ما و پاسخ به پرسش های بالا، وضعیت ما و فرهنگ مان را در ساخت آینده روشن می سازد.

پژمان کریمی