دوستی دارم نامش سامان که برای کار و گذراندن دوره تخصصی به یکی از کشورهای پیشرفته مسافرت – و احتمالا مهاجرت – کرده است. پارسال عید برای سرزدن به خانواده و دوستانش به ایران برگشته …
دوستی دارم نامش سامان که برای کار و گذراندن دوره تخصصی به یکی از کشورهای پیشرفته مسافرت – و احتمالا مهاجرت – کرده است. پارسال عید برای سرزدن به خانواده و دوستانش به ایران برگشته بود. در دیداری که با هم داشتیم، حرفهایمان کشیده شد به امتحان ورودی بیمارستانی که در آن کار میکرد...
سامان تعریف کرد: «چند پزشک ارشد بودند که از داوطلبان سوال میکردند. یکی از سوالهایی که از من پرسیدند این بود که: «یک خاطره از دوران آموزش یا کار بالینیتان که تاثیر زیادی روی شما داشته است تعریف کنید.» من ماجرای آن روزی را تعریف کردم که کشیک را در بیمارستان از دوستم تحویل گرفتم. دوستم که بیماران را به من تحویل میداد، به مرد میانسالی که روی تختی خوابیده بود، اشاره کرد و گفت: «او هم هیستریک است، خیلی مزاحم میشود!» من هم با این پیشداوری که او هیستریک است و در واقع با اعتماد به تشخیص دوستم، آن بیمار را دوباره معاینه نکردم و بدون توجه به شکایتهای پراکندهای که میکرد، او را مرخص کردم، اما بیمار هنگام خروج از بیمارستان از حال رفت. او را دوباره به اورژانس آوردند. اینبار معلوم شد بیمار انفارکتوس بطن راست کرده است. بیمار فوت کرد! و این درس بزرگی برای من شد که هر بیماری را کاملا معاینه کنم و هیچوقت بهواسطه حرف دیگران دچار پیش داوری نشوم!»
سامان ادامه داد: «وقتی از اتاق امتحان بیرون آمدم، دوستانم از من درباره آنچه در اتاق رفته بود، سوال کردند و من ماجرا را تعریف کردم. آنها گفتند که: «عجب اشتباهی کردی! به جای آنکه کارهای خوب و مثبتت را بگویی، اشتباهت را تعریف کردی؟ آن هم اشتباه به این بزرگی را!؟ حتما رد میشوی!» وقتی نتایج را اعلام کردند، با تعجب معلوم شد من را قبول کردهاند! بعدها یکی از آن پزشکان ارشدی که امتحان میگرفتند، به من گفت: «پاسخ تو نشانگر آن بود که به اشتباهاتت توجه میکنی و از آنها درس میگیری. این توانمندیای است که ما برایش خیلی ارزش قایلیم!»
منظورم از این حکایت، ذکر این نکته دردناک نبود که چرا پزشکان جوان و بااستعداد ما باید آموزش و کسب تجربه خود را به بهای جان و سلامت بیماران ایرانی ببینند، اما حاصل آن را با خود به کشورهای دیگر ببرند و اینکه چرا ما از نگاهداری بسیاری از جوانان با استعدادمان در وطن ناتوان بودهایم، بلکه منظور، ذکر این نکته بود که یکی از اصول رفتار حرفهای، توانایی نقد خویشتن و درس گرفتن از اشتباهات خود است. این ویژگی هنگامیکامل میشود که محیط نقد منصفانه و علمیبرقرار باشد و همه بتوانیم از نقد همکارانمان برخوردار شویم و از آن استفاده کنیم. یکی از چالشهای اصلی تعهد حرفهای پزشکان «تکبر» است و بزرگترین ایراد تکبر آن است که ما را از نقد همکاران – که بسیار با ارزش و آموزنده است – محروم میکند.
دکتر کیارش آرامش، استادیار مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است