تئاتر و ارتباطات انسانی

انسان های اولیه پیش از آن که بحث و جدل های کلامی و فلسفی پدید آید، سعی بر آن داشتند که از طریق اندام و حرکات خود که امروزه از آن به عنوان زبان بدنی یاد می شود، در یکدیگر ایجاد معنی …

انسان های اولیه پیش از آن که بحث و جدل های کلامی و فلسفی پدید آید، سعی بر آن داشتند که از طریق اندام و حرکات خود که امروزه از آن به عنوان زبان بدنی یاد می شود، در یکدیگر ایجاد معنی کنند که این رفتار اجتماعی بدوی به ساده ترین صورت بخش کوچکی از کاربرد هنر نمایش را نمایان می سازد.
این صورت ابتدایی امروزه با قرار گرفتن در مسیر کلی توسعه بشری بسیار دقیق تر و علمی تر مطرح می شود. تئاتر هنری است که در بسیاری از زمان ها و به اقتضای بسیاری از ناتوانی های انسان در برقراری ارتباط با هم نوع، به عنوان رسانه ای فاخر و کارآمد از همان دوران زیست های نخستین با بشر و کنش های او همگام بوده است. تئاتر که می توان آن را طلایه دار ارتباطات انسانی دانست، از آن جهت که قدمتی دیرپا دارد و به نوعی از آغاز در سرشت انسان سایه افکنده است. هنری کاملاً درونی که در واقع رجوعی عمیق و ژرف و کاوشی درون نگر به امیال و احساسات انسان دارد و عبوری است هنرمندانه از هزارتوهای افکار و اندیشه و امیال آدمی و مفهوم سازی هایی که در مجموع می تواند سازنده بسیاری از بناهای تخریب شده و آوارهای فکری انسان ها باشد و در مسیر تکامل به آنها یاری رساند.
سؤال اینجاست که با وجود حرکت پایاپای تئاتر با پیشرفت فناوری ها و بالا رفتن توسعه علم، در مسیر عرصه رفتار، کنش ها و روابط انسانی سودمند در چه جایگاه قرار دارد؟ چقدر می توان به این باور رسید که با توجه به هنر نمایش می توان برگی از توسعه را در دست داشت؟ چگونه می توان کرسی های تئاتر را خاستگاه تجلی خرده فرهنگ های ارزش ضد یک ملت دانست؟ سخن را این گونه پیش می بریم و نگاهی به جایگاه هر هنر و ارزش آن در میان مخاطب می اندازیم که در اینجا نمونه هنری ما تئاتر است. جمله ای است که می گوید ارزش نهادن به هر هنری خود هنری بزرگتر است. بسیاری از ما نگاهی درست به هنر نداریم. بسیاری از ما نگاهی ابزار انگارانه به این پدیده داریم، نگاهی سطحی و گذرا که در مقاطعی می تواند ناشی از فقدان آگاهی همگانی از ماهیت و کارکرد هنر باشد. با مثالی این موضوع را بیشتر نمایان می کنم. وقت های خالی و خلأ های زمانی زندگی روزمره خود را دیواری در نظر بگیرید که در تلاطم زندگی ترکی نیز بر روی آن نقش بسته است. از طرفی هم آثار نمایشی موجود را تابلوهای نقاشی فرض بگیرید. حال برای مستتر کردن آن ترک زشت روی دیوار درونی خود پا به بازار فرهنگی گذاشته و یک تابلوی نقاشی را انتخاب می کنید، صرف نظر از این که این تابلو با چه هدفی و با چه اندیشه ای خلق شده و یا این که خالق این اثر کیست؟ صرف پر کردن ساعات خالی خود پا جای پای یک تماشاگری می گذاریم که در این مسیر از او انتظار می رود که با ذهنی کاوشگر و با نگاهی عمیق آثار بی ارزش را با تعاملی از فرو افتادن در سرازیری افول کیفی باز دارد. صحبت از مخاطب به میان آمد و بار دیگر نوک پیکان خود را به سوی ذائقه او نشانه می رویم و این که این ذائقه چقدر می تواند در تعامل با خالق یک اثر منجر به ارائه قطعه پازل های فرهنگی به سوی جامعه شود. تماشاگری که باید با بنیه فکری غنی هنرمند و خالق یک اثر هنری را مجاب به تولید نمایشی سازنده در جهت اعتلای هنر و همچنین اعتلای منش و سلوک انسانی سازد.
در واقع اوست که به هنر عینیتی قابل توجه می بخشد و این عینیت هم می تواند آبستن آموزه هایی کاربردی در حیات اجتماعی انسان باشد و هم این که سخیف و کم ارزش بوده و منجر به زایش هیچ گونه خوراک فرهنگی نشود و در لحظه پدید آید و آنی به سلول فراموشی سپرده شود. تماشاگر یک اثر هنری است که عیار آن را مشخص می کند و در مانایی و میرایی آن نقش دارد. او باید بتواند از جنبه های گوناگون به سرشکن کردن معانی پیام های سرازیر شده به سوی کانال های فکری خود بپردازد. البته این انتظاری است که نیازمند همتی بلند است که در صورت تحقق با کسب آگاهی جمعی از این جریان به سوی توسعه همگانی در این بخش حرکت خواهیم کرد.
پایان سخن این که زمانی یک اثر می تواند بربلندای افکار و اندیشه ها قرار گیرد که بذر آن را تماشاگری هوشمند در پهنای ذهن تولیدکننده ای کارآمد بپاشد و او هم متقابلاً به تربیت و پرورش ایده مورد نظر پرداخته و با توجه به ابزارهای موجود و لازم با اهداف متعالی کوچه پس کوچه های شهر توسعه فرهنگی را شناخته و در جهت پر کردن چاله های فرهنگی و اجتماعی در حد توان حرکت کند و متعاقب این جریان است که ارزش واقعی هنر و هنرمند و کارکرد مثبت و تأثیرگذار آن را می توان درک نمود و شأن و منزلتی فراخور ماهیت آن پدید آورد.

میثم محمدی