« درک عکس »

وظیفه عکاسی این است که آدمی را برای آدمی و هر انسان را برای خویشتن تفسیر کند و این پیچیده ترین کاری است که درجهان وجود دارد. « ادوارد جین استایکن» ۱ لذت عکاسی به جهت باز تولید موقعیت …

وظیفه عکاسی این است که آدمی را برای آدمی و هر انسان را برای خویشتن تفسیر کند و این پیچیده ترین کاری است که درجهان وجود دارد. « ادوارد جین استایکن» ۱
لذت عکاسی به جهت باز تولید موقعیت های زندگی انسان، هنگامی ما را به وجد می آورد که با هر بار دیدن و تعمق در آن، نکات تازه ای را کشف کنیم. تصاویر با ما سخن می گویند و ما با همهٔ ادراک ذهنی امان به اطراف خود بیشتر دقیق می شویم.
عکس ها همیشه حرفی برای گفتن دارند و بدون هیچ واسطه ای چیزی را حکایت می کنند، چگونگی تعبیر و برداشت حرف اصلی یا پیام هر یک از عکسها به مخاطب بستگی دارد که با چه انگیزه ای از عکس ها استفاده می کند؟ دارای چه میزان سواد بصری است ؟ ارتباط احساسی شخصی او با این آثار چیست؟ و در نهایت از دیدگاه هنر چه برداشتی از آن دارد؟
جدا از تصاویری با مضامین اجتماعی که راحت و مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار می کنند، عکس هایی نیز هستند که رازهایی را در خود نهفته دارند و عدم آگاهی از عناصر اولیهٔ زیبایی شناسی و تجربی دیدن، فاصله زیادی بین اثر و مخاطب ایجاد می کند ، که در این راه مطالعه و مکاشفه و همچنین دیدن عمیق تر کمک می کند زوایای پنهان آثار آشکار شده و نظریه های متفاوتی ارائه شود. در این مورد ((امبرتو اکو)) یک اثر هنری را اثری ( گشوده و باز ) می خواند و اعتقاد دارد که مخاطبان می توانند برداشت های متعددی از آن اثر داشته باشند. ۲
از آنجا که تاثیر بصری آثار هنری بیش از هر کلامی ، ذهن جستجوگر مخاطب را به چالش می کشاند ، هنر مندان عکاس نیز باید با ساماندهی ، وحدت و استفادهٔ آگاهانه از عناصر ساختاری آثار خود و ایجاد ارتباطی معنایی و درونی تلاش کنند و شرایط درک بالاتری را برای مخاطبین فراهم آورند .
همهٔ عکاسان افکار زیادی در مورد موضوع عکس هایشان دارند ، برخی از این افکار خیلی سریع نتیجه می دهد و برخی دیگر مرتباً ذهن او را به خود مشغول می کند .
یک عکاس باید قوهٔ درک بالایی داشته باشد تا بتواند در کوتاهترین زمان ممکن که کسری از ثانیه است ، لحظات مناسبی از زمان را منجمد سازد .
در زندگی روزمرهٔ ما بعضی از موضوعات بی اهمیت کمتر به چشم می آید، ولی چنانچه در نوع انتقال آن که از صافی ذهن هنرمند عکاس عبور نموده و در ساختاری منسجم و دقیق از ترکیب فرم ها و عناصر زیبایی شناسی اهتمام شود، آن را از یک انتقال سادهٔ تصویری به اثری گویا ،‌ماندگارو هنری تبدیل می کند.
و این مانند همان کلماتی است که به تنهایی فقط کلمه و واژهٔ متشکل از چند حرف هستند ولی وقتی به درستی و از ورای اندیشه ای کنار هم می نشینند ، جمله ای را می آفرینند که می تواند بر روح و روان آدمی تاثیر بگذارد و یا سرمشق انسانها در راه و روش زندگی باشد .
در هر حال یک هنرمند در ارائهٔ موضوعات بایستی وسعت ذهن خود را گسترش دهد تا دید بازتری در بیان آنها بیابد . عکس ها در ابتداء با خود هنرمند به گفتگو و مکاشفه می پردازند ، چه زمانی که هنوز دکمهٔ شاتر دوربین خود را نفشرده و چه هنگامی که در برابر اثر عکاسی شده به تفکر می پردازد.
برداشت ها، کشمکشها و فعالیت های ذهنی ما در رسیدن به تصویری واحد مرتباً در تغییر است و آنچه در هنر عکاسی ذهنیت هنرمند را به عینیت متجلی می سازد حاصل تفکر و اندیشهٔ اوست .



۱- عکاسان بزرگ جهان – برایان کو – ترجمهٔ پیروز سیار – ص ۱۸۷
۲- Umberto Eco , oeuver Ouverte ۱۹۶۵
http://abgineh.blogsky.com
ابراهیم بهرامی