اینجا همیشه تپه

ظهر بود ابتدای خدا بود ریگزار عفیف گوش می‌کرد حرفهای اساطیری ‌آب را می‌شنید آب مثل نگاهی به ابعاد ادرک لک‌لک مثل یک اتفاق سفید بر لب برکه بود حجم مرغوب خود را در تماشای تجرید …

ظهر بود
ابتدای خدا بود
ریگزار عفیف
گوش می‌کرد
حرفهای اساطیری ‌آب را می‌شنید
آب مثل نگاهی به ابعاد ادرک
لک‌لک
مثل یک اتفاق سفید
بر لب برکه بود
حجم مرغوب خود را
در تماشای تجرید می‌شست
چشم
وارد فرصت آب می‌شد

سهراب سپهری