چطور با هم حرف بزنیم

از اواخر هفته گذشته طرح آموزشی شکوفایی جلوه های اخلاق متعالی در خانواده رضوی در مشهد آغاز شده است که طی آن دکتر افروز رئیس سازمان نظام روانشناسی کشور به بحث در مقوله خانواده …

از اواخر هفته گذشته طرح آموزشی شکوفایی جلوه های اخلاق متعالی در خانواده رضوی در مشهد آغاز شده است که طی آن دکتر افروز رئیس سازمان نظام روانشناسی کشور به بحث در مقوله خانواده و روانشناسی رابطه ها می پردازد.
اولین قسمت از این مباحث آموزشی را با هم می خوانیم:
«من که دیگه با مامان و بابام حرف نمی زنم، اصلاً نمی فهمند چی میگم. همه اش میگن ما که جوون بودیم روی حرف بزرگترمون حرف نمی زدیم. پامون رو جلوشون دراز نمی کردیم. وقتی ۲۲ ساله بودیم، خونه زندگی داشتیم... وقتی یه سؤال ساده می کنم با عصبانیت میگن: اگه به جای این سؤالها درست رو بیشتر بخونی معدلت ۲۰ میشه....»
از مشکلاتی که به ارتباط سالم میان افراد صدمه می زند، ناآشنایی نسلها با اصول ادبیات ارتباطهاست.
دکتر افروز در همین باره می گوید: در ارتباط با افراد باید به ویژگی سنی نسلها توجه کرد، برای نمونه کودکان دبستانی علاوه بر آنکه همانند دیگر انسانها دوستدار محبت و تعلق خاطرند، تشویق طلب و تنبیه گریزند... دو صفت متمایز دارند، نخست در حال زندگی می کنند و حال اندیشند و سپس به الگوها بسیار توجه دارند واین در روند رشد آنان بسیار اهمیت دارد. البته الگوی بزرگسال برای او قابل توجه است، نه همکلاسی یا همبازی. حال آنکه یک لبخند، یک نگاه و یک سخن مربی، معلم و به خصوص والدین مهربانش برای او یک دنیا اهمیت دارد.
پس والدین سعی کنند برای فرزندشان یک دوست و یک هم بازی خوب باشند.
از همین رو والدین در ارتباط با کودکان باید ادبیاتی در حال داشته باشند تا طفل آن را درک کند، برای نمونه والدینی که دوست دارند کودکشان در بزرگسالی «پزشک» شود و این آرزو را به او نیز می گویند اما طفل زمانی این آرزو را درک می کند که در اسباب بازیهایش یک گوشی پزشک داشته باشد و با آن بازی کند. جوانان نیز دو صفت خاص خود دارند، نخست به دوستانشان اهمیت می دهند که می تواند این دوست والدین و اعضای خانواده خود باشد.
دیگر شاخصه، اینکه در آینده زندگی می کنند. چون گسترش سلولهای مغز به گونه ای است که او آینده گرایی دارد و از آینده لذت می برد و در نتیجه والدین، معلمان و اطرافیان باید به آنان امید دهند. برای نمونه؛ در برنامه ریزیهای آموزشی برای آنها باید گفت: شنیدم فلان دانشگاه به شاگرد اولها بورسیه می دهد... و یا مصداقهایی از افراد موفق را به آنها بگوییم: شنیدم فلانی که ناتوانی داشته در ورزش موفق شده مدال بگیره... و باید اینگونه به این نسل امید و انگیزه زندگی بدهیم. در مقابل، برای سالمندان بیان خاطرات یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی آنان است، بنابراین اگر جوانها می خواهند پدربزرگ و مادربزرگ را تکریم کنند پای خاطرات آنها بنشینند و نگویندکه «باز آقاجون همین خاطره اش رو گفت.»
بنابراین زمانی ادبیات ارتباطها مؤثر است که ما با طرف مقابل همدلی کنیم و زمانی این همدلی حاصل می شود که ما آنها و شرایط آنها را درک کنیم.

علی پور