اموخته های من

آموخته ام چیزهای کم اهمیت را تشخیص دهم و سپس آنها را نادیده بگیرم آموختهام باخت در یک نبرد کوچک را به قصد برد در یک جنگ بزرگ بپذیرم آموخته ام زندگی را از طبیعت بیاموزم چون بید …

آموخته ام چیزهای کم اهمیت را تشخیص دهم و سپس آنها را نادیده بگیرم
آموختهام باخت در یک نبرد کوچک را به قصد برد در یک جنگ بزرگ بپذیرم
آموخته ام زندگی را از طبیعت بیاموزم چون بید متواضع باشم چون سرو راست قامت مثل صنوبر صبور مثل بلوط مقاوم مثل رود روان مثل خورشید با سخاوت ومثل ابر با کرامت باشم
آموخته ام که اگر مایلم پیام عشق را بشنوم خود نیز بایستی آنرا ارسال کنم
آموخته ام ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که به کمترین چیزها نیاز دارد
آموخته ام دو نفر می توانند با هم به یک نقطه اما متفاوت نگاه کنند
آموخته ام کافی نیست فقط دیگران را ببخشیم بلکه گاهی خود را نیز باید ببخشیم
آموخته ام فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیق در قلب کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم
آموخته ام که دوستان خوب و واقعی جواهرات گران بهایی هستند که به دست آوردنشان سخت و نگاه داشتنشان سخت تر است
آموخته ام که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند اما تمام شادی ها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستی



وارت سرکیس