اقتصار کن سعدی

بچه که بودیم اسم حافظ و سعدی و مولوی را زیاد می‌شنیدیم. بزرگ‌تر که شدیم، توی کتاب‌خانه‌ی هر خانه‌یی که می‌رفتیم، دیوان حافظ و کلیات مثنوی معنوی و گلستان سعدی می‌دیدیم. بعد …

بچه که بودیم اسم حافظ و سعدی و مولوی را زیاد می‌شنیدیم. بزرگ‌تر که شدیم، توی کتاب‌خانه‌ی هر خانه‌یی که می‌رفتیم، دیوان حافظ و کلیات مثنوی معنوی و گلستان سعدی می‌دیدیم. بعد سر و کله‌ی هر سه تاشان در کتاب‌های ادبیات مدرسه‌مان پیدا شد. زمان گذشت و هر سال سر سفره‌ی هفت سین دیوان حافظ گذاشتیم و هر بار که عشق و درد آمد، فال حافظ گرفتیم. مولوی شد مرادمان و قونیه رفتن و سماع دیدن آرزومان. الا یا ایها الساقی خواندیم و بشنو از نی چون حکایت می‌کند شنیدیم ...
بعد یک دفعه به خودمان آمدیم و دیدیم که سر سعدی طفلک، این وسط بی کلاه مانده است!
این نوشته دعوتی‌ست از شما تا این بار کمی بیش‌تر با «مشرف الدین ابن مصلح الدین عبدالله شیرازی»، مشهور به شیخ سعدی، شیخ شیراز، شاعر و نویسنده‌ی بزرگ ایران، معروف به «افصح المتکلمین» هم‌راه شوید. البته نه با خواندن بوستان‌اش که با تورق «سعدی از دست خویشتن فریاد»، کار عباس کیارستمی، که مشتمل است بر ششصد و بیست صفحه و هر صفحه‌اش مزین است به بیت یا نیم بیتی از سعدی به انتخاب کارگردانِ «طعم گیلاس»، «خانه‌ی دوست کجاست»، «زنده‌گی و دیگر هیچ»، «مشق شب» و «باد ما را خواهد برد». که اگر این فیلم‌ها را دوست داشته باشی، حتماً این انتخاب‌ها را هم دوست خواهی داشت. کیارستمی پیش‌تر نیز کتاب مشابهی در رابطه با حافظ منتشر کرده بود. ابتکاری خلاقانه برای سهل الوصول کردن دانستن ِ برخی دانستنی‌ها، برای نسل ساندویچ و فست فود. نسل من! نسلی که هر چه را نفهمد به راحتی حذف می‌کند و قاعدتاً تنها آن‌چه را که می‌فهمد می‌تواند به نسل بعد از خود منتقل کند و از آن‌جا که این نسل چندان بهره‌یی از درازای زمان و حوصله‌ی قدما نبرده است، حرکاتی چنین، اقتضای زمان ماست و مطمئناً شایسته‌ی جوان ایرانی که شناخت اندیشه‌مندان و هنرمندان و نام‌داران تاریخ و فرهنگ کشورش، به زبان خودش و متناسب با درک و توان‌اش، حق اوست. از این روست که اگر به بهره‌گیری از چنین راه‌کارهایی برای پیوند میان گذشته و حال بها ندهیم، بیم آن می‌رود که آینده‌گان نیز با بخش عظیمی از تاریخ و فرهنگ خود بی‌گانه باشند. در «به عنوان مقدمه»ی این کتاب از زبان خود سعدی شیرین سخن و به انتخاب «ع. ک.» می‌خوانیم:
به مقتضای زمان
اقتصار کن سعدی
که آن‌چه
غایتِ جهدِ تو بود
کوشیدی
و چون قرار بر اقتصار است، بگذارید من نیز این نوشته را کوتاه و تنها بسنده کنم به چند بیتی از کتاب:
من آن نیم که
حلال
ز حرام نشناسم
شراب
با تو حلال است و
آب
بی تو حرام
دل‌ام
شکستی و رفتی
خلاف شرط مودت
به احتیاط رو اکنون
که آبگینه شکستی
بنده‌ام
گر به لطف می‌خوانی
حاکمی
گر به قهر می‌رانی
به رنگ و بوی بهار
ای فقیر قانع باش
چو باغ‌بان نگذارد
که سیب و گل چینی
شاهد که
در میان نبود
شمع گو
بمیر
(چون هست اگر چراغ نباشد منور است)
حیف باشد
بر چنان تن
پیرهن
(ظلم باشد بر چنان صورت نقاب)
که گفت
در رخ زیبا
نظر خطا باشد
(خطا بود که نبینند روی زیبا را)

اقتصار کن سعدی!*
معرفی کتاب «سعدی از دست خویشتن فریاد» به همت عباس کیارستمی**
شادی بیان
* اقتصار یعنی «کوتاه، بسنده» و اقتصار کردن یعنی «بسنده کردن، اکتفا کردن».
** این کتاب را انتشارات نیلوفر به چاپ سپرده است.