لطیفه های رسیده در هفته چهارم خرداد

پدر رو به پسرش کرد و با اعتراض گفت: هر دفعه که تو یک کار بد می کنی یکی از موهای سر من سفید می شود. پسر بلافاصله جواب داد: پس علت اینکه موهای سر پدربزرگ اینقدر سفید شده اینست که شما خیلی …

پدر رو به پسرش کرد و با اعتراض گفت: هر دفعه که تو یک کار بد می کنی یکی از موهای سر من سفید می شود. پسر بلافاصله جواب داد: پس علت اینکه موهای سر پدربزرگ اینقدر سفید شده اینست که شما خیلی کار بد می کردید؟!
□□□
مردی نزد پزشک رفت و شکایت کرد که موقع خواب حرف می زند. دکتر به او گفت: «چیز مهمی نیست نگران نباشید.» بیمار جواب داد: «اما دوستانی که در کنار من هستند از این وضع شکایت می کنند.» دکتر با تعجب پرسید: «گفتید دوستان تان؟مگر شما چند نفر هستید؟» بیمار جواب داد: ۷«نفر، یعنی همه آنهایی که در اداره با من کار می کنند!»
□□□
در کارخانه به مناسبت بازنشسته شدن یکی از قدیمی ترین کارگران مراسمی برپا شده بود. از خبرنگار یک روزنامه هم دعوت کرده بودند. خبرنگار از کارگری که بازنشسته می شد سوال کرد: شما چند سال دارید؟ کارگر جواب داد: ۶۰سال. خبرنگار پرسید: چند سال است که در این کارخانه کار می کنید؟ کارگر گفت: ۶۶سال. خبرنگار با تعجب گفت: اما این غیرممکن است. کارگر جواب داد: آخه من در این مدت اضافه کاری هم داشته ام!