آفتاب

شعر عاشقانه از مولانا



نام کامل مولانا «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در ادامه اشعار زیبای مولانا را از صندوقچه اشعار گرانبهایش گلچین کرده و امیدواریم لذت ببرید.

    گر بيدل و بي‌دستم وز عشق تو پابستم
    بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم

    در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
    زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم

    پيش آي دمي جانم ، زين بيش مرنجانم
    اي دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم

    ساقي مي جانان بگذر ز گران جانان
    دزديده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم

    رندي و چو من فاشي ، بر ملت قلاشي
    در پرده چرا باشي ؟ آهسته که سرمستم

    اي مي بترم از تو من باده ترم از تو
    پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم

    از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
    از يار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم

    تا از خود ببريدم من عشق تو بگزيدم
    خود را چو فنا ديدم ، آهسته که سرمستم

    هر چند به تلبيسم در صورت قسيسم
    نور دل ادريسم ، آهسته که سرمستم

    در مذهب بي‌کيشان بيگانگي خويشان
    با دست بر ايشان آهسته که سرمستم

    اي صاحب صد دستان بي‌گاه شد از مستان
    احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم




وبگردی