انشا درمورد ناخن | انشا درباره برف

انشا درمورد ناخن | در ادامه یک انشا درباره ناخن برای شما آورده ایم که داستان آن در یک روز برفی اتفاق می افتد. به همین دلیل می تواند انشا در مورد برف هم باشد.

چند روز پیش که برف زیادی اومده بود، با دوستانم رفتیم بیرون که برف بازی کنیم. چقدر برف آمده بود و چقدر وقت بود که برف نیامده بود. خیلی خیلی زیبا و لذت بخش بود.
رفته بودیم پارک نزدیک خانه مان و شروع کردیم برف ها گلوله کردن و با تمام قدرت پرت کردن به سمت یکدیگر...
با اینکه خیلی برف آمده بود، اما انقدر بازی کردیم که برف جلوی پای من داشت تمام می شد. اما نمی توانستم تکان بخورم چون بقیه بچه ها شروع می کردند مرا برف گلوله باران کردن. خلاصه اینکه برای گلوله کردن یک تکه برف، دستم را بی احتیاط و خیلی سریع داخل برف ها کردم که ناگهان احساس کردم ناخنم محکم به یک تکه سنگ خورد و برگشت. حتی الان که دارم این را می نویسم موهای تنم سیخ می شود. خیلی خیلی درد بدی دارد. دستم را از برف درآوردم و ناخنم را نگاه کردم، دیدم دستم پر از خون شده است. سریع برف های روی دستم را تکان دادم و رفتم داخل خانه تا ببینم چکار می شود کرد. ناخنم از وسط برگشته بود و شکسته بود. دردش خیلی بد بود چون دستانم یخ هم کرده بود و این بر درد شکستن ناخنم می افزود.
داخل خانه انگشتانم را برای چند دقیقه زیر آب گرم گرفتم و با صابون خوب شستم تا عفونت نکند. کمی آرام تر شده بود اما هنوز درد داشت.
بعد با چسب زخم ناخنم را بستم که دوباره به جایی گیر نکند. درد خیلی بدی داشت اما با این وجود برف بازی خیلی لذت بخشی بود....