آفتاب

جوک های داستانی و خنده دار با حال



جوک و لطیفه های جالب خنده دار را می توانید در اینجا بخوانید و لذت ببرید

یه روز یه مرده سوار تاکسی میشه ولی در تاکسی رو نمی بنده

آقای راننده می پرسه:

چرا در رو نمی بندی؟

میگه: میخوای دربست حساب کنی.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یه نفر می افته تو جوب برای اینکه ضایع نشه صدای قوطی در میاره.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو میره استادیوم آزادی تماشاگران موج کزیکی میرن

جومی گیرتش غرق میشه.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو بچوشو می اندازه بالا یادش میره که بگیرتش.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو سرش می خوره به دیوار باد می کنه.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یه روز یه مرده با سر میره تو نرده.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


به یارو میگن:

شغلت چیه؟

میگه: یه اطلاعاتی هیچ وقت خودشو لو نمی ده.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


دکتر: آقا شما یک درجه تب دارید

یارو: ما بیچارها از این بیشتر از دستمون بر نمی آد.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_




وبگردی