آفتاب

با حال ترین لطیفه های خنده دار و با مزه



لطیفه های کوتاه و جالب خنده دار را می توانید در اینجا بخوانید و لذت ببرید

یارو مادر زن سوختشو میبره بیمارستان، می بینن مرده 

ازش می پرسند چی شده بود؟

میگه: مادر زنم آتیش گرفته بود با بیل خاموشش کردم.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


بعد از زلزله بم امداد رسانان از سراسر ایران دعوت میشن تا هرکی

گوشه ای از شهر رو برای پیدا کردن جسد جستجو کنه یارو و هم ولایتیاش 

از قبرستون شروع می کنن.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو با ماشین می زنه به یه خانم، خانمه می خوره زمین شروع می کنه به دادوبیداد

که وای کمرم، آخ پام، آخ سرم، یارو از ماشینش پیاده میشه

میگه یالا پاشو، یالا این قربتی بازی ها رو واسه حسن جوهر چی دربیار.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


نیروی انتظامی جلوی ماشین یه مرد رو می گیره میگن این خانوم کیه بغل دستت نشسته

یارو میگه: خانم؟ خانم کیه؟ میگن: همین که کنار شماست؟

یهو یارو با وحشت کنارشو نگاه میکنه میگه: 

وای الان که آقای سرابی اینجا بود.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو داشته تو خیابون راه می رفته دوستش بهش میگه کجا میری؟

میگه: کارواش

دوستش میگه: پس ماشینت کو؟

میگه: یه قدم راهو که با ماشین نمیرن.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو از حال میره از آشپزخانه میاد.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_




وبگردی