روابط با انگلستان

در عصر نادرشاه فعاليت تجارى انگليسى‌ها در ايران داراى نوسانات متعددى بود و فعاليت اصلى آنان از طريق نمايندگان شرکت صورت مى‌پذيرفت، به‌طورى که از فروش کالا در نواحى شمال ايران بهره قابل توجهى عايد آنان مى‌شد؛ اما تجارت انگليسى‌ها در نواحى جنوبى در مقايسه با نواحى شمالى با موفقيت همراه نبود. پس از مرگ نادرشاه به‌دليل نابسامانى داخلى و تأثيرات آن بر تجارت ديگر کشورهاى خارجي، فعاليت انگليسى‌ها گسترش يافت؛ (ويلسون، آرنولد؛ خليج‌فارس؛ ترجمه محمد سعيدي؛ ص ۲۱۰-۲۱۱). اما پس از مستقر شدن فرانسويان در بخشى از سواحل و جزاير اقيانوس هند و در پى جنگ‌هاى هفت ساله انگلستان و فرانسه کشتى‌هاى فرانسوى مشکلاتى براى کشتى‌هاى تجارى انگلستان در خليج‌فارس ايجاد کردند؛ براى مثال، در تابستان سال ۱۱۷۳ق چهار فرزند کشتى فرانسوى با پرچم هلند به مرکز تجارى انگلستان هندشرقى وارد ساخت (تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۲۰۴). علاوه بر اين، انگليسى‌ها در داخل ايران با مشکلاتى مواجه بودند؛ از جمله اينکه به‌علت تعديات نصرخان لاري، حاکم لارستان، که حوزه قدرت وى به بندرعباس هم مى‌رسيد، نسبت به مأموران و مرکز تجارى شرکت انگليسى هند شرقى در بندرعباس، رؤساى شرکت در سال‌هاى ۱۱۷۴ تا ۱۱۷۵ق مقر خود را از بندرعباس به بصره انتقال دادند. در سال ۱۱۷۷ق/۱۷۶۳م انگليسى‌ها تصميم گرفتند فعاليت تجارى خود را در ايران از سر گيرند. در همين زمان، باب عالى نيز به شرکت انگليسى‌ هندشرقى اجازه داد در بصره کنسولگرى احداث کند (تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۲۰۴). به همين منظور ميئتى بازرگانى به همراه دو نماينده به نام‌هاى ويليام آندروپرايس و توماس درن‌فورد مأمور مذاکره با کريم‌خان شدند. اين هيئت، پيش از ديدار با کريم‌خان، با شيخ‌سعدون، حاکم بوشهر، قراردادى را به شرح ذيل امضاء کردند:


ماده اول. شرکت انگليسى مى‌تواند از هر نقطه بوشهر يا هر بندر ديگرى که در خيلج‌فارس انتخاب نمايد مقدار زمينى را که براى ساختمان يک نمايندگى تجارتى لازم باشد تصرف کند. آنها مى‌توانند هر قدر که مايل هستند توپ در اين مرکز کار بگذارند، ولى توپ‌ها نبايد از شش پوندى (حدود سه کيلو) بيشتر باشد. به علاوه آنها مى‌توانند که در هر نقطه از کشور ايران که مايل باشند نمايندگى بازرگانى تأسيس نمايند.


ماده دوم. بر مال‌التجاره‌هائى که در بوشهر يا جاهائى ديگر صادر يا وارد مى‌شود نبايد حقوق گمرکى بسته شود.


ماده سوم. هيچ ملت اروپائى ديگر، اجازه وارد کردن امتعه پشمى را ندارد.


ماده چهارم. قروض بازرگانان انگليسى و ديگران بايستى پرداخت شود.


ماده پنجم. انگليسى‌ها حق خريد و فروش کالاهاى خود را دارند.


ماده ششم. هيچ‌گونه حقوق بازرگانى پنهانى و مخفيانه نبايستى پرداخت شود.


ماده هفتم. اجناس آب افتاده نبايستى به ايران وارد شود.


ماده هشتم. آزادى مذهبى به انگليسى‌ها اعطاء مى‌شود.


ماده نهم. سربازان يا ملاحان فرارى بايد تسليم شوند.


ماده دهم. دلال‌ها، مستخدمين و ديگران که در نمايندگى کار مى‌کنند از پرداخت ماليات يا عوارض گمرکى معاف هستند.


ماده يازدهم. انگليسى‌ها در هر کجا که هستند بايستى زمينى براى قبرستان آنها اختصاص داده شود و اگر آنها زمينى براى باغ بخواهند اگر آن زمين از اراضى خالصه و متعلق به شاه باشد مجاناً به آنها داده مى‌شود و اگر متعلق به افراد باشد بداهتاً بايستى بهاء آن پرداخت گردد.


ماده دوازدهم. خانه‌اى که قبلاً در شيراز به شرکت انگليسى تعلق داشت من اکنون آن را با باغ و آب و متعلقات آن به ايشان واگذار مى‌کنم (سايکس، پرسرسي؛ تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۴۰۴).


از آنجا که کريم‌خان مايل بود تجارت بريتانيا دوباره رونق يابد؛ به همين دليل؛ در محرم سال ۱۱۷۷ قرارداد مزبور را تصويب کرد. سرپرسى سايکس معتقد است که اين قرارداد ”کاملاً شرايط مساعدى را در برداشت (سايکس، پرسرسي؛ تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۴۰۶).


آرنولد ويلسون راجع به قرارداد مذکور مى‌نويسد: ”کريم‌خان چون کمال دوستى را با انگليس داشت، به موجب آن فرمان به انگليسى‌ها اجازه داد که آزادانه در ايران به تجارت بپردازند و صادرات و واردات اجناس پشمى را به خود انحصار دهند و مقرر گردانيد که هر کس بخواهد اينگونه اجناس را وارد کند، انگليسى‌ها حق داشته باشند آن اجناس را توقيف کنند. به‌علاوه در فرمان قيد شده بود مادامى که تجارتخانه انگليسى‌ها در بوشهر داير است، هيچ يک از ساير ملل اروپائى اجازه نداشته باشند در آنجا سکونت اختيار کنند (خليج‌فارس؛ ص ۱۴۸).


با انعقاد اين قرارداد نمايندگى انگلستان در بوشهر از صورت نمايندگى يک شرکت تجارى به‌صورت يک مرکز سياسى درآمد که به مرور بر شيخ‌نيشين‌هاى سواحل عربى خليج‌فارس نيز سايه مى‌انداخت (کريم‌خان زند و خليج‌فارس؛ ص ۷).


در بهار سال ۱۱۸۱ق انگليسى‌ها به منظور تأسيس دفاتر نمايندگى در شهرهاى مختلف هيئتى را به دربار ايران اعزام داشتند. وکيل که از فعاليت آنان چندان راضى نبود از پذيرفتن نماينده‌ آنها سرباز زد و به هيئت انگليسى که طالب مذاکرده با پادشاه ايران بودند پيغام داد پادشاه ايران، شاه‌اسماعيل‌سوم، در آباده است و آنان مى‌توانند با وى مذاکره کنند. اما سرانجام بر اثر اصرار وزراء و مشاوران، کريم‌خان هيئت مذکور را به حضور پذيرفت. نماينده انگلستان با وعده‌ها و هداياى بسيار از هندوستان و انگلستان تقاضاء گسترش تجارت انگلستان را در ايران داشت، ولى کريم‌خان که نسبت به سياست آنان بدبين بود و هدف آنها را تلسط بر ايران مى‌دانست به صراحت اظهار داشت که انگلستان نمى‌تواند ايران را مانند هندوستان با مکر و تزور به چنگ آورد. سرانجام پس از پنج ماه انتظار، به آنان اطلاع داده شد که هرچه زودتر خاک ايران را ترک کنند (رستم‌التواريخ؛ ص ۳۸۲-۳۸۳).


وقتى ديگر که کريم‌خان براى سرکوبى ميرمهناى بندرريگى و جلوگيرى از فعاليت‌هاى خودسرانه وى به نيروى دريائى نياز داشت، انگليسى‌ها که پيوسته کوشش مى‌کردند به هر قيمت، نظر مساعد خان زند را جلب کنند، پيشنهاد کردند در بيرون راندن او از جزيره خارک با نيروهاى ايران همکارى کنند. خان زند با اين امر موافقت کرد. طبق قراردادى که در آوريل سال ۱۷۶۸م/ ۱۱۸۱ق بين کريم‌خان و نماينده شرکت انگليسى هندشرقى منعقد گرديد (تاريخ روابط خارجى ايران از ...؛ ص ۱۸۵)، دولت انگلستان در صورت راندن ميرمهنا از جزيرهٔ خارک انحصار تجارت را در آن جزيره به‌دست مى‌آورد و در مقابل تعهد مى‌کرد که:


۱. نيروى دريائى خود را براى راندن ميرمهنا، راهزن جزيره خارک، در اختيار قواى دولتى ايران بگذارد.


۲. هر مقدار پارچه‌ براى تهيه ملبوس سپاهيان کريم‌خان لازم شود، به دولت ايران بفروشد.


۳. مبادلات تجارى براساس پاياپاى باشد و پارچه‌هاى موردنظر با ابريشم گيلان و پشم کاشان معاوضه شود (تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۲۰۳).


براساس اين موافقتنامه، ناوگان انگليسى در ژوئيه ۱۷۶۸/۱۱۸۱ق جزيره خارک را محاصره کرد، ولى به‌دليل عدم تمايل جدى به درگيرى حريف ميرمهنا نشد و در آغاز ماه اوت از محاصره دست کشيد. کريم‌خان از سستى انگليسى‌ها سخت ناراحت و خشمگين شد و در ژانويه سال بعد به زکى‌خان دستور داد جزيره خارک را تصرف کند. زکى‌خان بدون تلاش زياد ميرمهنا را از جزيره خارک بيرون کرد و به بصره فرارى داد؛ در نتيجه ديگر موجبى براى اجراء مفاد موافقتنامه مزبور وجود نداشت (تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۱۸۵).


کريم‌خان در فوريه سال ۱۷۶۹/۱۱۸۲ق دستور داد نمايندگى تجارى انگلستان در بوشهر را تعطيل و تمام اتباع انگليسى را از ايران خارج کنند. پس از آن انگليسى‌ها فعاليت‌هاى بازرگانى خود را در بصره بيشتر کردند (تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۱۸۵). با اين حال، مأيوس نشدند و در سال ۱۷۷۴م/۱۱۸۷ق مجدداً هيئتى را به شيراز فرستاده، از در آشتى درآمدند. اين تلاش هم با شکست مواجه شد؛ زيرا خان زند آن هيئت را از خاک ايران اخراج کرد و حتى کشتى تايگر را که متعلق به کمپانى هندشرقى بود مصادره و کارکنان آن را زندانى کرد (هدايتي، هادي؛ تاريخ زنديه؛ ص ۲۳۵).


يک سال بعد، همزمان با فتح بصره نماينده شکرت انگليسى هندشرقي، رابرت گاردن، موفق شد با کريم‌خان مذاکرده کند و از وى اجازه فعاليت مجدد دفتر تجارت بوشهر را بگيرد. درباره آزادى مأموران انگليسى نيز مذاکراتى صورت پذيرفت؛ چه، هنگامى که صادق‌خان بصره را تسخير کرد سپاه ايران را از هرگونه تعرض به اموال انگليسى‌ها برحذر داشت (خليج‌فارس؛ ص ۲۱۵).


پس از مرگ کريم‌خان، جعفرخان به موجب فرمان سال ۱۲۰۲ق/۱۷۸۸م به نماينده انگليسى مقيم بصره براى تجارت در سراسر ايران امتيازاتى داد که به مراتب بيشتر از امتيازات اعطائى کريم‌خان بود. جعفرخان به تمام حکام و فرماندهان شهرها و به تمام سرداران و مأموران جمع‌آورى حقوق گمرکى حکم کرد: با تمام عمال انگليسى که براى تجارت به مملکت ما وارد و مشغول تجارت مى‌شوند نهايت همراهى و مساعدت را مبذول داريد و در خصوص کالاهاى وارد يا صادر شده آنان رعايت لازم را بکنيد و به هيچ اسمى و رسمى از ايشان ماليات و حق راهدارى يا وجه ديگرى مطالبه ننمايد. وقتى مال‌التجاره خود را فروش رسانيدند، در انتقال وجوه آن مختار هستند. ورود هر نوع و هر اندازه از امتعه انگليسى و فروش آن در هر جاى ايران آزاد است (تاريخ روابط ايران و انگليسى در قرن ۱۹م؛ ج۱، ص ۵ تا۱۰).


به‌طور واضح آخرين حکمران دودمان زند، لطفعلى‌خان، بر اثر کثرت گرفتارى‌هائى که داشت فرصت نکرد تا به سياست خارجى بپردازد؛ اما در اين زمان نماينده شرکت هندشرقى با وى ديدار و مذاکره کرد. براساس آنچه سرهارفوردجونز در کتاب خود آورده روابط او با لطفعلى‌خان گرم و صميمى بوده است (آخرين روزهاى لطفعلى‌خان زند؛ ص ۵۸).