بعد از غلبه يعقوب بر خراسان تا شروع حکومت عمرو عدهاى از بزرگان و سپاهيان و گروههاى اجتماعى ديگر، اطاعت از يعقوب را پذيرفته، وارد سپاه او شدند؛ از جمله برادران شُرکب و احمدبن عبدالله خجستانى که از مردم خجستان۱ و از ياران محمدبن طاهر بود. او پس از شکست محمدبن طاهر، نزد يعقوب آمد و به ياران او پيوست. يعقوب نيز او را جزء ياران برادر خود، علي، قرار داد. احمد خجستانى با خيانت نسبت به همرزم خود، ابراهيم بن شُرکب، در نزد يعقوب اعتبارى يافت۲. يعقوب پس از تسلط بر اوضاع خراسان، عزيزبن سرى را به حکومت نيشابور و عمروبن ليث را به حکومت هرات گمارد و به سيستان بازگشت. خجستاني، علىبن ليث را فريفت و او را نسبت به برادران بدگمان کرد: برادرانت خراسان را ميان خودشان تقسيم کردهاند و از آن سهمى به تو نپرداختهاند. و از على خواست وسايل بازگشت او را به خراسان فراهم سازد تا او نيز در مقابل به نفع على در خراسان کارى انجام دهد. يعقوب بنا به درخواست و وساطت برادر خود، على اجازه داد احمد خجستانى به خراسان باز گردد. احمد خجستانى براى خداحافظى نزد يعقوب آمد و چون خارج شد يعقوب با درايت و زيرکى به نيات درونى او پى برد و گفت: اين آخرين بارى است که از ما اطاعت مىکند.
(۱). منطقه کوهستانى هرات ديه احمدبن عبدالله کى ايشان خوارج باشند (اصطخري، مسالک و ممالک، ص ۲۱۲).
(۲). در جنگ يعقوب با حسنبن زيد، ابراهيمبن شُرکب، دلاورى بسيارى از خود نشان داد و يعقوب هنگام ورود او به نيشابور، در ازاء خدمات خود خلعت خود را که از پوست سمور بود به او پوشاند. احمد خجستانى به تقرب ابراهيم نزد يعقوب حسد برد و براى دور کردنش نقشه کشيد. به ابراهيم چنان نمود که يعقوب با پوشاندن خلعت خود به او، قصد جانش را دارد. ابراهيم در پيمانى با احمد خجستانى قصد فرار نمود. خجستانى پس از فرار ابراهيم، نزد يعقوب آمده او را مطلع ساخت و به فرمان يعقوب به تعقيب ابراهيم رفته، او را کشت (الکامل فى التاريخ، ج۷، ص ۲۹۶).
احمد خجستانى در آغاز سال ۲۶۲هـ.ق نيشابور را به تصرف درآورد و مدعى حمايت از طاهريان شد و رافعبن هرثمه را که از وابستگان طاهريان بود سپهسالار خود کرد. چون احمد خجستانى با ابراهيم و ابوحفص يعمر، برادران شُرکب، حيله کرده آن دو را به قتل رسانده بود ابوطلحه، برادر ديگر به مقابله با خجستانى برخاست و از بازگشت حسينبن طاهر (برادر محمدبن طاهر) به نيشابور استفاده کرده به احمد خجستانى پيشدستى نمود و بهنام حسينبن طاهر در نيشابور خطبه خواند. خجستاني، در هرات، از نيرنگ ابوطلحه آگاه شد سپاهى به فرماندهى برادر خود به نيشابور گسيل داشت که از ابوطلحه شکست خوردند. با اين همه، خجستاني، در زمان غيبت يعقوب از شرق ايران توانست سرزمينهاى بسيارى را به نام طاهريان به تصرف درآورد. سيوطى مىنويسد: احمد بن عبدالله بر خراسان کرمان و سيستان دست يافته بود و بهنام خود خليفه معتمد سکه مىزد (السيوطي، تاريخالخلفا، ص ۳۶۴).