بدايت حال نادر آنچنان در تاريکى افسانهسازىها و خيالبافىهاى محب و مغرض مستور
شده است که با توجه به هر دو نهايتى که شخصيت وى بعدها به هم رسانيده، امروز نيز
تحقيق در احوال آن مشکل مىنمايد، بهويژه براى آنان که با توجه به اعتبارات و ارزشهاى
اخلاقى قرنهاى بعد، به بررسى حسب حال گذشتگان مىپردازند.
ميرزا مهدى استرآبادى که سخنگسترى اصيل در مقالت احوال نادر است، او را از ايل
قرقلو مىداند که تيرهاى از افشار هستند و فشار را از جنس ترکمان مىشناسد که مسکن
و مأواى قديم آنان ترکستان بوده است (جهانگشاى نادري؛ تصحيح عبدالله انوار؛ ص ۲۶ ـ
۲۷). سعيد نفيسي، در خلال تحقيق مشبعى اعتقاد دارد که جماعت افشار و برخى نظاير
آنها از دودهٔ ترکمانان نبوده و در ترکستان نيز استقرار نداشتهاند، بلکه از گروه
ترکانغربى و خويشاوند نزديک خزرها و قبچاقها و بلغارها و بجناکها بودهاند و از
حول و حوش قرن پنجم ميلادى در ماوراء قفقاز به سر مىبردهاند. بر اين اساس، تيرهها
و طوايف متعدد مزبور، در حدود قرن ۸ ق از مستقر خويش مهاجرت کرده و بهسوى شام رفتهاند.
اين نيز بديهى است که آمدن آنان به يورش مغولها مربوط نمىشود و صرفنظر از
زندگينامههاى غيردقيقى که مورخان بعدى شايد هم به اشارت صاحب نسقان، و محض مزيد
اعتبارات اجدادى آنان، براى او ساخته و به تيرههاى قوم مغول پيوند آنها دادهاند،
اينان نزديک دويست سال پس از هجوم مغولان، شام به ايران آمدهاند. زبان آنان هم،
ترکى غربى است و با ترکى شرقى و بهعبارتى لهجهٔ ترکستانى يا جغتائى بسيار تفاوت
دارد (نفيسي؛ سعيد؛ تاريخ اجتماعى و سياسى دوره معاصر؛ ج ۱، ص ۱۳ ـ ۱۹).
اينکه مورخ مخصوصى نادر مدعى است در ايامى که مغوليه به ترکستان استيلا يافتند از ترکستان کوچ کرده، در آذربايجان توطن اختيار و بعد از ظهور خاقان گيتىستان شاه اسماعيل صفوى ـ انارالله برهانه ـ به تقربيات کوچ کرده، در سرچشمه مياب کوپکان من محال ابيورد خراسان که در سمت شمال مشهد مقدس طوس است، الخ ـ جهانگشاى نادري؛ تصحيح عبدالله انوار؛ ص ۲۷ توطن اختيار کردهاند، نظرى در همان حدود است که به تذکار آن اشارت رفت، وگرنه مورخان و محققان ديگر سابقه ورود افشارها را به ايران و ذکر نامى از آنان را در منابع تاريخي، بسيار قديمتر از اينها مىدانند.۱
(۱) کسروى مىنويسيد: ايل افشار که از زمان سلجوقيان به ايران آمدهاند، در آغازهاى قرن ششم هجري، ما آنان را در خوزستان مىيابيم. شمله نامى از ايشان در زمان سلجوقيان بيست سال بيشتر در خوزستان و فرمانروائى داشته، نام آن در تاريخها بازمانده. چنانکه گفتهايم در زمان صفويان نيز ايشان در خوزستان و کهکيلويه فراوان بودند و چون بنياد پادشاهى صفويان را ايلهاى ترک که يکى از آنها افشار بوده گزاره بودند، اين ايلها نيز همهٔ کارهٔ آن پادشاهى بودند که هر ايلى در سرزمينى که نشيمن داشت، رشتهٔ اختيار آنجا را نيز هر باره در دست داشت افشاريان هم اختياردار کهکيلويه در خوزستان بودند (تاريخ پانصد ساله خوزستان؛ ص ۶۹ ـ ۶۸).لکهارت نيز در اين زمينه مىنويسد: راجع به اصل قبيلهٔ نادر يعنى قبيلهٔ افشار نيز تا اندازهاى بين مورخان ترديد است؛ ولى دلايل بر اينکه اين ايل افشار اصلاً ترک است قوىتر بهنظر مىرسد. رشيدالدين فضلالله، مورخ معروف، افشارها را قبايل ترک که در دشتها پراکندهاند مىداند و مىگويد، اوشار مؤسس قبيله در جناح چپ ارتش جدش اغوز که از سران معروف ترک بهشمار مىرود مىجنگيد (نادرشاه، ترجمه مشفق همداني؛ تهران: ۱۳۳۱، ص ۲۸).
دستههائى از افشارها که در نواحى خراسان، همدان، قزوين، قم، ساوه و ديگر نواحى
مرکزى ايران پراکنده شدند، اغلب در زمان شاهعباس اول به نقاط مزبور مهاجرت کردند و
شاهاسماعيل با وجود اينکه در برابر فشارهاى روزافزون اسلاوهاى روسيه ـ که ترکهاى
غربى را به طرف ايران سوق مىدادند ـ مىخواست اين جماعات را که بر سر راه تجارت
مشرق و مغرب بود بودند، جابهجا کند، به دليل گرفتارىهاى بىشمار مجال اقدام ييدا
نکرد. پس از او شاه تهماسب نيز که همواره گرفتار جنگ با ازبکان در شرق و عثمانىها
در غرب ايران بود، به انجام چنين مهمى توفيق نيافت. سلطنت کوتاه شاه اسماعيل دوم و
شاهمحمد خدابنده هم براى تحقق اين امر کفايت نمىکرد و فقط شاهعباس اول بود که با
سياست ظاهراً روشنبينانه و قاطع خود، جمعيتها را به مهاجرت واداشت و آنچنان که مىدانيم
گروه بسيارى از ارمنيان را هم به طرف اصفهان منتقل کرد (تاريخ اجتماعى و سياسى دورهٔ
معاصر؛ ص ۲۴ ـ ۲۵).
به هر صورت، بقيه سخنان ميرزامهدى استرآبادى شنيدنى است که مىگويد: طوايف افشار
ساکن در نواحى شمال مشهد تابستانها را در ايبورد ييلاميشي و زمستانها را در
دستجرد و دره جز قشلاميشي مىکردند.۲ آنان قسمت عمدهٔ مايحتاج زندگانى خود را از
طريق دامدارى و کشاورزى بهدست مىآورند و اين همان مطلبى است که فسائى نيز به آن
اشاره مىکند و اهل حرفت و زراعت بودن تيار نادرقلى افشار را بيان مىدارد (حسنى
فسائي، ميرزا حسن؛ فارسنامه ناصري؛ تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسائي؛ ج۱، ص ۱۶۴).
خلاصه اينکه امتزاج طبايع متحرک و ساکن و بهعبارت ديگر، اختلاط آثار متربت بر کوه
و دشت، در مزاج نادر هماره صريح بوده است.
(۲) جهانگشاى نادري؛ تصحيح عبدالله انوار؛ ص ۲۷
لکهارت اشاره مىکند که در قرن سيزدهم افشارها در برابر مغولها به طرف باختر روى
آوردند و ابتدا در آذربايجان و سپس در ساير نقاط ايران پراکنده شدند. او بهويژه بر
اين نکته تأکيد دارد که شاه اسماعيل اول، ارتش معظم خود را مخصوصاً از فشارها و
قبايل ديگر ترک و مغول تشکيل داده است (نادرشاه؛ ترجمه مشفق همداني؛ ص ۲۸ ـ ۲۹).
ولى بايد در نظر داشت طوايف ترکى که بخش عمده سپاه قزلباشان را تشکيل مىدادند داراى نوعى وحدت زبان و مذهب بودند و طوايف ديگر، از جمله مغولها، را به ميان خود راه نمىدادند.