بحث حکومت، در درجه نخست يکى از بحث‌هاى جغرافيائى سياسى است، چراکه اين مفهوم از يک‌سو، ساختار سياسى سازمان‌دهنده محيط جغرافيائى را واقعيت مى‌بخشد و يک مبحث جغرافيائى شمرده مى‌شود و از سوى ديگر، مفهومى است که نقش‌آفرينى سياسى در محيط جغرافيائى را تمرکز ويژه‌اى مى‌دهد و جنبه‌اى سياسى دارد. حکومت، در همان‌حال، پر دامنه‌‌ترين موضوع در مباحث جغرافيائى سياسى شمرده مى‌شود. همچنين شايان توجه است، در حالى‌که مطالعه شکل‌‌گيرى و اثرگذارى حکومت در محيط، مبحثى جغرافيائى است، اعمال حاکميت حکومت مبحثى حقوقى و اداره سرزمين از سوى حکومت مبحثى مربوط به علوم سياسى محسوب مى‌شود. روابط حکومت توسط بدنه تشکيلاتى خود، يعنى دولت با ديگر حکومت‌ها روابط بين‌الملل خوانده مى‌شود. ”حکومت“ بُعد عمودى ساختار سياسي، تشکيلاتى و قانونى است که بر مبناى رضايت عمومى مردم در يک گروه انسانى مشخص شکل مى‌گيرد. ”سرزمين“ يا ”بوم“ يا ”بدنه فيزيکى کشور“، چهره افقى يا فيزيکى ساختار سياسى ياد شده است. به گفته ديگر، سرزمين يا ”کشور“ جلوه‌گاه فيزيکى حکومت و حکومت، ساختار عمودى سازمان‌دهنده سرزمين است۱.


(۱راى آشنائى بيشتر با پيدايش حکومت در ايران نگاه کنيد به:

مجتهدزاده، پيروز (۱۳۷۵)؛ - پيدايش و بنيان‌‌پذيرى - حکومت - و - مرز - در ايران -، اطلاعات سياسى - اقتصادي؛ سال پانزدهم، شماره‌هاى ۵ و ۶ (۱۱۳ - ۱۱۴)، ص ۶۰ - ۷۳“.


- قانون‌اساسى:

تشريح چگونگى تقسيم وظايف ارکان حکومت و روابط اين ارکان با يکديگر و با مردم در هر کشورى ”قانون اساسى - state constitution“ آن کشور شمرده مى‌شود. تصويب عمومى اين قانون‌اساسى از راه همه‌پرسى‌هاى دموکراتيک در هر کشوري، نشان‌دهنده آن است که مردم آن کشور به حکومتى از سوى آن قانون‌اساسى تجويز شده است، رضايت دارند.


همچنين، شايان توجه است که رسانه‌هاى گروهى رسمى (نه رسانه‌‌هاى خصوصى يا غيررسمي)، در بيشتر کشورها، عملاً از ارکان حکومت است و معمولاً در راستاى تقويت بنيادهاى سياسى حکومت و تبليغ موازين مورد پسند حکومت نقش‌آفرينى دارد. مالکيت متمرکز غيرحکومتى رسانه‌‌ها در برخى از دموکراسى‌ها، به‌ويژه در برخى از دموکراسى‌هاى باختر زمين، مانع اجراء چنين نقشى مى‌شود و گاه پيش مى‌آيد که رسانه‌اى در خلاف جهت معيارهاى پسنديده حکومت در جامعه حرکت مى‌کند.


- ارکان حکومت:

ارکان اصلى حکومت در هر جامعه‌اى عبارت است از: ”قوه مقننه“ که در دموکراسى‌ها از پارلمانى متشکل از يک يا دو مجلس قانونگذارى تشکيل مى‌شود و وظيفه وضع قانون براى اداره کشور را به‌عهده دارد. ”قوه مجريه“ که همان ”دولت“ است و وظيفه اجراء قوانين مصوب از سوى قوه مقننه و اداره امور کشور را برعهده دارد. ”قوه قضائيه“ که داورى ميان مردم و نهادهاى جامعه را براى برقرارى دادگرى و برابرى ميان شهروندان برعهده دارد. ”نيروهاى مسلح“ که وظيفه دفاع از حکومت، ملت و سرزمين را برعهده دارند. ”رسانه‌‌هاى عمومي“ نيز، در برخى از جوامع، از ارکان حکومت شمرده مى‌شوند. در برخى ديگر از جوامع، حکومت ارکان ديگرى نيز دارد؛ براى مثال حزب حاکم (حزب کمونيست) در نظام تک حزبى جمهورى خلق چين و حزب بعث در نظام تک حزبى عراق از ارکان حکومت شمرده مى‌شوند؛ يا اينکه ”ولايت فقيه“ در جمهورى اسلامى ايران در رأس حکومت قرار مى‌گيرد، در حالى‌که در ديگر کشورها، پادشاه يا رئيس‌جمهور، رياست عليه حکومت را برعهده دارد.


- تاريخچه پيدايش حکومت:

امروزه شمار زيادى از دانشمندان باختر زمين بر اين باور هستند که ”حکومت“ براى نخستين‌بار در ايران پديد آمد. در حالى‌که مفاهيمى چون ”کشور“، ”ملت“ و ”حکومت“ در يونان باستان شناخته شده نبود و يونانيان همچنان اسير زندگى حکومت‌هاى شهرى بودند، ايرانيان مفهوم ”حکومت“ را تا آنجا گستراندند که در عصر هخامنشيان بزرگ‌‌ترين مجموعه حکومتى فدراتيو جهان را به‌وجود آوردند. اين حکومت، امپراتورى نبود، بلکه يک ”مشترک‌المنافع“ بود.۱


(۱راى آشنائى بيشتر نگاه کنيد به:

توکلي، احمد؛ - امپراتورى شاهنشاهى - مجله آينده؛ سال نوزدهم، ص ۸۲۸ - ۸۳۰“. مشترک‌المنافعى که بر اساس نظام پيچيده و پيشرفته‌اى از ”حکومت“ شکل گرفته و گسترش يافته بود. پرفسور پيوفيليپانى - رنکنى ايتاليائى آورده است: ”.Fillipani - Ronconi, 1978, pp.1 - 2“


ميراثى که از ايرانيان براى باختر زمين مانده است و هنوز هم در جهان‌بينى و انديشه و در ساختارهاى فرهنگى باختر زمين جلوه دارد بى‌شمار است. اگر ريشه‌يابى و تشخيص چهره اين پديده‌ها گاه دشوار مى‌نمايد، بدين علت است که اين ميراث از راه فرهنگ‌هاى واسطه به باختر زمين رسيده و جلوه‌هائى باخترى به‌خود گرفته است... . نخستين پديده‌اى که مى‌توانيم آن را ساختار عمودى حکومت نام نهيم، در شمار اين ميراث کهن است. اين پديده از راه ساختار حکومتى امپراتورى واپسين روم و دوباره پيدائى آن در سده‌هاى ميانه، به جهان امروز رسيده است و از راه ساختارهائى چون سردارى و شواليه‌گرى به‌گونه‌اى ابهام‌آميز و در پوششى نيمه کلتيک - نيمه ژرمانيک به جوامع اروپائى راه يافت و بعدها جلوه‌‌اى مسيحى پيدا کرد.


آنچه مسلم است، در حالى‌‌که ايرانيان شالوده مفهوم ”حکومت“ را در قالب حکومت پادشاهى يا امپراتورى ريختند، روميان حکومت جمهورى را بنياد نهادند و سپس در اقتباسى از ايرانيان، گونه جمهورى سزارها را به حکومت پادشاهى تبديل کردند که در دوران مسيحيت به ”امپراتورى مقدس روم - The Holy Roman Empire“ مبدل شد.