ادوار اولمن (Edward ullman) براى نخستين بار در دههٔ ۱۹۵۰، کنش فضائى ميان دو نقطه را تحت تأثير سه اصل مکمل‌بودن (Complementarity)، انتقال‌پذيرى (transferability)، و فرصت‌هاى مداخله‌کننده (Intervening opportunities)، مطرح کرد (Wheeler & muller 1986. P.75). اولين اصل، مهم از ايدهٔ اقتصادان سوئدي، برتيل اوهلين (Bertil - Ohlin)، است. اين اصل مبنى بر وجود عرضه و تقاضا براى کالاى يکسان در دو مکان به‌طور همزمان است. زيرا وجود عرضه به تنهائى نمى‌تواند شرط لازم و کافى براى تحقق رابطه تجارى تلقى شود. نياز به استفاده از کالا و مواد بايد در مکان ديگر در قالب تقاضا نيز مطرح گردد. مثلاً ذخاير عظيم نفت در خاورميانه براى مدت‌ها دست‌نخورده باقى ماند. تنها در پناه تحولات فن‌آورانه در خصوص شيوه‌هاى استخراج و بهره‌بردارى و همچنين کاربرد آن در صنعت، اين ماده در بازارهاى تجارى جهان و در شريان‌هاى حمل و نقل به‌طور وسيعى مشارکت جست.


ويلر و مولر در تحليل اهميت اصل مکمل بودن از دو واژهٔ کاربرد مکانى (Place Utilities) و کاربرد شکلى (Form Utilities) استفاده کرده‌اند (Ibid). به‌نظر آنان ابتدا مواد از طريق فرآيندهائى کاربرد شکلى متنوعى مى‌يابند، بنابراين کارآئى آنها در ورود به کانال تجارت و شريان حمل و نقل در اثر تغيير در کاربرد شکلى آنها افزايش مى‌يابد. از طرف ديگر، وجود شبکه حمل و نقل و حرکت کالا و اقلام از مکان‌هاى عرضه به‌سوى تقاضا، سبب افزايش کاربرد آنها در مکان‌هاى متنوع مى‌شود. زيرا، بدون استفاده از شبکهٔ حمل و نقل مواد و منابع کاربرد و استعمال محلى و بسيار محدود دارند.


دومين مقوله مطرح‌شده در خصوص کنش متقابل، کاربرد اصل انتقال‌پذيرى است. که حکايت از سهولت و امکان جابه‌جائى اقلام و مواد در فواصل طولانى دارد. مهمترين مانع جغرافيائى در اين خصوص مسافت ميان مکان عرضه و تقاضا است که مستلزم پرداخت هزينه صرف وقت و تخصيص انرژى است. در مواردى ممکن است دو مکان از نظر عرضه و تقاضا کاملاً مکمل يکديگر باشند ولى به‌دليل عدم تحقق اصل انتقال‌پذيرى هيچ‌گونه کنشى ميان اين دو اتفاق نيفتد. به‌عنوان يک قانون عام، کنش متقابل ميان دو مکان با مسافت ميان اين دو رابطهٔ معکوس دارد. مسلماً در اين ميان هرگز نبايد از نقش موانع سياسى و کيفيت ساختار فضائى شبکه حمل و نقل نيز غافل ماند. اصل انتقال‌پذيرى با نمايش عملکرد اصطکاک مسافت (Distance Decay function)، (رابطه تنزلى کنش متقابل و بعد مسافت) تحقق مى‌يابد (شکل نمايش منحنى اصطکاک مسافت).


نمايش منحنى اصطکاک مسافت
نمايش منحنى اصطکاک مسافت

اين نمودار نمايان‌گر منحنى اصطکاک مسافت است که به موجب آن کنش شديد در مسافت‌هاى کوتاه ايجاد مى‌شود. سپس با افزايش بعد مسافت، کنش روند افقى و به‌ تدريج کاهنده مى‌يابد و عملاً متوقف مى‌گردد. تومان و کوربين تأثير دو اصل مکمل بودن و انتقال‌پذيرى را در قالب فرمول جاذبه نمايش دادند:

I = P
dn


در اين رابطه I، P، dn به ترتيب نشان‌دهندهٔ کنش متقابل، مکمل بودن مکان‌ها و يا تحقق عرضه و تقاضا، انتقال‌پذيرى و يا در حقيقت مسافت ميان دو مکان هستند (Thoman & corbin. 1974.P.177).


ويلر و مولر با استفاده از رابطه اصطکاکى مسافت در تعيين کنش متقابل ميان دو نقطه، به مفهوم خاصى با عنوان ام‌لند (Umland)، (شعاع کنش با نواحى پيراموني) دست يافتند. به اين ترتيب، ام‌لند يک شهر، بعد مسافتى است که ۹۰% از جمعيت و کالا از آنجا و به آنجا در حال جابه‌جائى باشند. با دور شدن از اين محدوده به ‌تدريج کنش متقابل نيز کاهش مى‌يابد (Wheelr & muller. 1986. P.77).


سومين اصل پيشنهادى اولمن در تحقق کنش متقابل ميان دو مکان برگرفته از نظر ساموئل استوفر (Samuel stauffer) در خصوص تئورى مهاجرت است (Ibid). به موجب اين اصل تعداد افرادى که به يک مکان مهاجرت مى‌کنند با تعداد فرصت‌هاى موجود در آن مکان رابطهٔ مستقيم و با وجود فرصت‌هاى مداخله‌کننده ميان اين دو مکان رابطه معکوس دارد. به‌نظر وى تعداد مهاجرين سياه‌پوست از جنوب آمريکا به بستون با توجه به اندازهٔ اين شهر و مسافت ميان مبداء و مقصد، به‌دليل وجود فرصت‌هاى مداخله‌کننده‌اى نظير نيويورک، فيلادلفيا، بالتيمور و واشنگتن دى‌سى به مراتب کمتر از مقدار واقعى بوده است. به اين ترتيب وجود يا عدم فرصت‌هاى مداخله‌کننده ميان دو مکان عرضه و تقاضا در کاهش و افزايش کنش متقابل مؤثر هستند.


بنابراين، تحقق اين اصول و پويائى امر حمل و نقل از ساختار فضائى و جغرافيائى شبکه حمل و نقل متأثر است که توسط گره‌ها (Nodes) خطوط رابط ميان آنها (Vectors) و شاخص‌هاى دسترسى (Accessibility - Indix)، پيوستگى و ارتباط (Connectivity - Index) و تعداد چرخه (Crircuity - Index) قابل سنجش است.