یک ـ "سیاه مو": یک سامورائی (میکونی) همسر وفادار (آراتاما) خود را ترک میکند تا با زن دیگری (واتانابه) ازدواج کند. اما این یکی، زنی خودخواه است، مرد سامورائی پس از چند سال تصمیم میگیرد نزد همسر اول خود بازگردد... دو ـ "هوئیچی بیگوش": نوازنده نابینائی (کاتسوئو ناکامورا) در یک معبد کار میکند و به خاطر خواندن داستان منظوم و بلند بالائی درباره طایفه "هایکی" که در سال ۱۱۸۵ در نبردی دریائی نابود شد، شهرت یافته است. شبی روح یک سامورائی نزد پسر نوازنده میآید و از او میخواهد تا برای حاکم خردسال مردهای آواز بخواند. او چنین میکند و روحانیان اعظم میپندارند که ارواح، نوازنده نابینا را تسخیر کردهاند. آنان بر پیکر او تصویرهائی مقدس میکشند، اما گوشهایش را فراموش میکنند... سه ـ "یک فنجان چای": "کانائی سامورائی" (گانمون ناکامورا) مشغول نوشیدن چای عصرانهاش خود است، که تصویر یک سامورائی دیگر را در فنجان چای خود میبیند، اما آن را جدی نمیگیرد. وقتی تصویر مزبور بار دیگر در فنجان دوم ظاهر میشود، با نوشیدن چای، آن را از بین میبرد. هنگام شب، هماان شخص به "کانائی" حمله میکند، اما "کانائی" در مبارزهای او را شکست میدهد شب بعد، سه سامورائی برای گرفتن انتقام سامورائی زخمی به سراغ "کانائی" میروند، اما او باز هم هر سه نفر را شکست میدهد... چهار ـ "زن برفی": دو مرد هیزمشکن (ناکادائی و اوکادا) در برف و بوران در کلبهای خالی پناه میگیرند. ناگهان، زنی (کیشی) از غیب میرسد و حادثههای عجیبی اتفاق میافتد...
٭ کوایدان ساخته پرخرج (پرخرجترین فیلم ژاپنی تا زمانه خود)، وایداسکرین و اپیزودیک کوبایاشی معمولاً بهعنوان فیلمی آکادمیک بهشمار میآید. اما از این فیلم هم بهمعنای خوب کلمه آکادمیک است هم به معنای بد آن. کار ریتم کندی دارد و بیش از حد به جزئیات میپردازد (چهار سال صرف تدارکات و یک سال صرف فیلمبرداری میشود) و برخی مواقع زیادی "توضیح" میدهد (از جمله در استفاده از سوپرایمپوز برای یادآوری). از سوی دیگر بهترین بخشهای فیلم، محل عرضه نوعی کارگردانی آکادمیک در حد کمال است: فیلمنامه دقیق، بازیهائی کنترل شده و تمرین شده، و پیش بردن داستانها به سوی پایانی تقدیری، و احترام گذاشتن به تماشاگر و عوامل دیگری که در فیلم مشارکت دارند. بخش عمدهای از فیلم در استودیو فیلمبرداری شده و دکورهای حیرتانگیزی دارد؛ کاربرد رنگ در آن به شکلی استثنائی هوشمندانه است، و به کارگیری صداهای طبیعی و مصنوعی به شیوهای غیررآلیستی کاملاً مؤثر است. هیرن فردی آمریکائی / ایرلندی بود که با زنی ژاپنی ازدواج کرد و داستانهای او، در اواخر دهه ۱۸۹۰، میان تفکر و احساس غربی و شرقی نوعی سازگاری بهوجود آورد. کوبایاشی نیز در قالب نوعی رایج از فیلمهای ژاپنی ("کوایدان" به معنای داستان ارواح است) با کلیشهها کار میکند و با غالب کردن خصوصیات شخصی خود بر آنها یکی از مایههای محبوبش یعنی موقعیت انسان ژاپنی معاصر را مطرح میکند.