مرد رم در نهایت شگفتی، شاهد به پرواز درآمدن مجسمه بزرگ حضرت مسیح هستند که با هلیکوپتر به سوی واتیکان حمل میشود. هلیکوپتر دیگری نیز در پی آن است که روزنامهنگاری بهنام "مارچلو روبینی" (ماسترویانی) برای تهیه گزارش سوار آن است. "مارچلو" بهرغم جاهطلبیهای ادبیاش، با نوشت ن مطالب جنجالی و داستان رسوائیها تأمین معاش میکند. اما با "مادالنا" (امه) آشنا میشود و شبی را در خانه او میگذراند. در بازگشت به خانه، متوجه میشود محبوبهاش "اما" (فورنو) آزرده از خیانتهای او خودکشی کرده است، اما وضعیتش چندان خطرناک نیست. "مارچلو"، "اما" را ترک میکند تا از ورود نوستاره هالیوودی "سیلویا رنک" (اکبرگ) گزارشی تهیه کند. "مارچلو" باید از خبر ظاهر شدن مریممقدس بر دو بچه گزارشی تهیه کند، سپس "مارچلو" باید از خبر ظاهر شدن مریم مقدس بر دو بچه گزارشی تهیه کند، اما دروغ بچهها فاش میشود و توفانی غیر منتظره تماشاگران را متفرق میکند، در این بین او مجذوب پیشخدمت معصومی بهنام "پائولا" (چانگوتینی) میشود. پس از شبی خوشگذرانی به همراه "مادالنا"، در یک ویلای اعیانی، "مارچلو" خبردار میشود که دوست روشنفکرش "استاینر" (کونی) خود و دو بچهاش را کشته است. این خبر باعث یأس و افسردگی شدید "مارچلو" میشود و او سرخورده از این ماجرا، خود را غرق تفریح و لذت میکند. پس از شبی خوشگذرانی بههمراه "مادالنا"، در یک ویلای اعیانی، "مارچلو" خبردار خبر باعث یأس و افسردگی شدید "مارچلو" میشود و او سرخورده از این ماجرا، خود را غرق تفریح و لذت میکند. پس از شبی عشرت، بامداد او و دیگر مهمانان، در ساحل با لاشه ماهی بزرگی روبهرو میشوند و در این بین "مارچلو"، "پائولا" را میبیند که از آن سوی کانال برایش دست تکان میدهد...
٭ این سقوط رم معاصر فلینی نقطه عزیمت او از سینمای روائی به مدرن بهشمار میآید. ساختار اپیزودیک فیلم در بیان شخصیت جذاب اما پرتناقض ماسترویانی بسیار مؤثر است. صحنهها سرشار از حس غم غربت به گذشته هستند ـ از جمله صحنه ملاقات "مارچلو" با پدرش. خودکشی روشنفکری که دائماً از عشق به زندگی و معنویت حرف میزند نیز بیانگر بدبینی فلینی در آن سالهاست. نخستین ثمره همکاری ماسترویانی با فلینی.