"پروفسور بورگ" (شوستروم) همراه عروسش، "ماریانه" (تولین) که در زندگی زناشوئی با همسرش (بیورنستراند) مشکل دارد، برای دریافت دکترای اقتصاد (در پنجاهمین سالگرد فارغالتحصیلیاش از دانشگاه) به لوند میرود. در راه، ابتدا زوجی را که با یکدیگر مشاجره دارند و سپس سه جوان، "سارا" (آندرسون) و دو پسر، را سوار میکنند. در طول سفر "بورگ" دچار کابوس میشود و خاطرات خوش و ناخوش گذشته جلوی روی او جان میگیرند. ("سارا" دیگری است که در کودکی دوست میداشته است). پس از مراسم در لوند، بهنظر میرسد "سارا" و دوستانش واقعاً "بورگ" را دوست دارند. او حالا آرام به خواب میرود...
٭ این فیلم شاید، هنوز پرآوازهترین فیلم استاد باشد. در طرح روایتی بیست و چهار اسعته فیلم، اشخاصی از پنج نسل مختلف ظاهر میشوند، تا برگمان تصویری جامع و کامل از رابطههای انسانی را ارائه دهد. سفر "پروفسور بورگ" مهربان و ظاهرالصلاح به سیری درونی برای شناخت و مرور آنچه در گذشته انجام داده است، تبدیل میشود. رویاروئی "بورگ" با مرگ، تحولی در شخصیت او به وجود میآورد که هراس از نیستی را جایگزین رویای زندگی میکند. دقیقاً به همین دلیل فیلم با کابوس او آغاز میشود و با میل او بر خواب و رویابینی خاتمه مییابد. شوستروم بزرگ در واپسین حضور سینمائیاش، تصویری حیرتانگیز حیرتانگیز از "هراس از مرگ" را ارائه میدهد.