"دکتر داگلاس ن. دوانال" (بوایه) مدیر پابهسن گذاشته یک آسایشگاه روانی است که وقتی اوضاع از کنترلش خارج میشود و به نوشخواری پناه میبرد. "دکتر استوارت مکآیور" (ویدمارک) روانکاو تازهنفس و نوجو میان همسرش، "کارن" (گراهام) که مدام دردسر درست میکند و یک همکار حرفهای، "مگفیورسن راینهارت" (باکال) سرگردان است. دو تن از بیماران، "استیون" (کار) و "سو" (استراسبرگ) به هم علاقه دارند و وقتی "استیون" سرخورده از بیتوجهی محیط به استعدادش میگریزد، "دوانال" با هم دستی "ویکتوریا اینچ" (گیش) میکوشند بیکفایتی "مکآیور" را نزد هیأت مدیره مطرح کنند. اما "اینچ" در آخرین لحظهها منصرف میشود. "دوانال" و زنش، "استیون" را مییابند و از او پرستاری میکنند...
٭ میان درامهای مینهلی، تار عنکبوت یکی از استادانهترینهاست. علاوه بر مجموعه بازیهای درخشان، مینهلی برای خلق فضای آسایشگاه روانی و القای حالات روحی شخصیتها، استفاده بسیار مؤثری از رنگها و طراحی صحنه میکند (نمونه فوقالعاده پردهای که بر سر طراحیاش، میان شخصیتها اختلاف میافتد). فیمل با ظرافت، ناهنجاریها و عقدههای مسئولان آسایشگاه را خطرناکتر از مشکلات بیماران جلوه میدهد؛ آدمهائی ظاهراً عادی که از قدر نیافتن استعدادشان رنج میبرند و معصومانه در پی عشق هستند. بوایه میخواهد بر بیکفایتیاش سرپوش بگذارد، گیش پیردختر خوبی مینماید، گراهام فضول و عشوهگر است و ویدمارک ظاهراً سالم، دست به گریبان با احساس گناه.