«توم» (لوباشنکو)، جوان نوزده ساله، دلباخته «ماگدانا» (شاپولوفسکا)، همسایه سی ساله آپارتمان ساختمان روبهروی خانهاش میشود. او هر شب با تلسکوپ، «ماگدالنا» تلفن میکند ولی حرف نمیزند یا برای شنیدن صدای «ماگدالنا» بطریهای شیر را پشت در آپارتمان او میگذارد. تا اینکه سرانجام این دو یکدیگر را ملاقات میکنند و «توم» همه چیز را میگوید. «ماگدالنا» متحیر میشود، زیرا مدتهاست اعتقادش را به عشق از دست داده است. «توم» ناتوان از برقراری رابطه با «ماگدالنا»، فرار میکند، خود را در خانهاش حبس میکند و رگش را میزند. اما نجات مییابد. حالا «ماگدالنا» هر شب با دوربین، آپارتمان «توم» را نگاه میکند.
* فیلمی از مجموعه «ده فرمان» کیشلوفسکی: «تو نباید زناکنی»، که از رویاهای «پاکِ» جوانی که آلوده میشود سخن میگوید و عشقهائی که تا به زبان نیامده، زیباتر است. سبک بصری متین و باوقار کیشلوفسکی، در اینجا روان و فارغ از برخی اداهای آثار بعدی او، با داستان ساده اما عمیقش کاملاً تناسب دارد و بهرغم زمان کوتاهش تا مدتها در ذهن تماشاگر میماند.