«اوا» (اولمان) که با همسرش، «ویکتور» (بیورک) در خانه دورافتاده یک کشیش در نروژ زندگی میکند و به تازگی پسر چهارسالهاش را از دست داده، وقتی در مییابد مادرش، «شارلوت» (برگمن)، پیانیست نامدار، عزادار محبوبش است، او را برای مدتی نزد خود دعوت میکند. «شارلوت» میآید و میبیند که «اوا»، خواهر معلولش «هلنا» (نایمان) را - که «شارلوت» او را به یک پانسیون سپرده بود - نزد خود آورده و از او پرستاری میکند. شب هنگام، «شارلوت» براثر کابوسی از خواب میپرد و «اوا» نزدش میآید. مادر و دختر شروع به صحبت میکنند و «اوا» نفرتش از مادر را به تدریج آشکار میکند. «اوا» معتقد است که او خانوادهاش را فدای هنر خود کرده و از بچههایش غافل بوده است. روز بعد، «شارلوت» میرود و «اوا»، که به برخورد نادرست خود پیبرده، بار دیگر برای او نامه مینویسد...
* اینگرید در وداعش با سینما، به فیلم اینگمار، رنگ و بوئی پُرطراوت میبخشد و درخشانتر از همیشه در نقشی یگانه در کارنامهاش (زنی فاقد حس همدردی و درک که با شمایل متین او کاملاً در تعارض است) ظاهر میشود. این امر ظاهراً عاری از عمق دیگر فیلمهای اینگمار است! اما تصاویر فیلم که حاصل همکاری دیگری از برگمان و نیکویست است، مستقل از فیلم نیز به دلیل نوآوری در کار با رنگ و نورپردازی فوقالعاده مینمایند.