طنجه، سال 1940. «مولاال رسولی» (کانری)، یک بیوهزن آمریکائی، «خانم ایدن پدکاریس» (برگن) و دو فرزندش، «ویلیام» (هریسن) و «جنیفر» (گاتسمن) را میرباید و در قبال آن تقاضای پول، اسلحه و خودمختاری برای قوم خود را میکند که سلطان هوسران مراکش (زیوبر) و وزیر فاسد او «باشا» (شیبال) درخواست او را به رسمیت نمیشناسند. وقتی وزیر امور خارجه آمریکا، «جان هِی» (هیوستن) از درخواستهای «رسولی» باخبر میشود، «تیودور روزولت» (کیت) را ترغیب میکند تا با راه انداختن یک عملیات نظامی، از این ماجرا بهعنوان تمهیدی برای برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری استفاده کند. «روزولت» بهراحتی قبول میکند و ناوهای جنگی با وجود رنجش انگلستان، فرانسه و آلمان (که همه سعی میکنند جایگاهشان را در مراکش حفظ کنند) و سلطان مراکش، به سرعت عازم آنجا میشود. بهدنبال فشارهای «رسولی» و تعلل سلطان، «دریادار چَدویک» (جنسن)، «ناخدا جروم» (کانالی) را با گروهی از تفنگداران دریائی آمریکائی برای اشغال کاخ «باشا» میفرستد. در این بین «خانم پدکاریس» با وجود ترسش از «رسولی»، بهتدریج متوجه شجاعت، شوخطبعی و فرهنگ او میشود و وقتی «رسولی» جان او و فرزندانش را - در پی اقدام فراری ناموفق - نجات میدهد، توجه «پدکاریس» تبدیل به تحسین میشود. در اینجا یک گروه آمریکائی با وعده طلا و عفو عمومی سر میرسند ولی از اعطای خودمختاری خبری نیست. «پدر کاریس»، «رسولی» را ترغیب به قبول کردن پیشنهاد میکند چرا که در غیر این صورت کشته خواهد شد. اما پیشنهاد و وعدههای گروه آمریکائی با مداخله گروه آلمانی تبدیل به دام میشود. با این همه «خانم پدکاریس»، «ناخدا جروم» به همراه گروه «رسولی»، آلمانیها را شکست میدهند و «رسولی» را آزاد میکنند. در اینجا «رسولی» با یارانش دور میشود.
* ساخته یکی از کارگردانان صاحب سبک دهه 1970 سینمای آمریکا. گفتوگوهای درخشان فیلم نوشته خود او است. تصاویری که میلیوس از آفریقا به دست میدهد، متفاوت و بدیع است. عنوان فیلم بخشی از جملات نامهای است که «رسولی» در پایان فیلم برای «روزولت» با بازی درخشان کیت مینویسد: «تو مثل بادی و من مثل شیر... من فریاد اعتراض سر میدهم و تو آن را نمیشنوی».