نقشه جسورانه سرقت مجموعه جواهرات سلطنتی از تهران با شکست مواجه میشود و تنها دو نفر از دزدان - یک آمریکائی، «تِکس» (ویتمن) و یک انگلیسی «رانی» (اوگیلوی) - موفق به فرار میشوند. در مسیرشان بهسوی محل ملاقات با «مایک» (ساتن)، عضو دیگر گروه، به یک اشرافزاده آلمانی، معروف به «بارون» (یورگنس) برمیخورند و او را با خود همراه میکنند. پس از پیوستن به «مایک»، با «جهان» (وثوقی) و «جورجو» (راوایولی) دو فراری دیگر ملاقات میکنند. سپس به صحرا فرار میکنند و وارد دهکدهای میشوند که هدف حمله راهزنان است، چرا که رهبر راهزنان، «ملک»، در آن جا به دار آویخته شده است. رئیس پلیس محلی (آنوش) از تحویل دادن جسد «ملک» به جانشیناش، «نظر» (میچم) خودداری میکند. «نظر» بهدنبال گردن آویز «ملک» و نقشه گنچ پنهان در آن است. «قهرمانان» به جدال میان اهالی دهکده و راهزنان کشیده میشوند و حمله راهزنان را دفع میکنند. در این جا «تکس»، «زری» (زومر) محبوبه «ملک» - را میبیند که برای یافتن گردن آویز به دهکده بازگشته است. راهزنان «رانی» را میدزدند زیر شکنجه میکشند. «زری» گردن آویز «ملک» را که از قبرش دزدیده شده، به «نظر» میدهد. «تکس» و گروهش به اردوی راهزنان حمله میکنند و آنجا را به آتش میکشند. «نظر» میگریزد، ولی بهدست اهالی دهکده کشته میشود. نقشه نابود میشود و بقیه اعضای گروه که حالا «زری» هم به آنان پیوسته، از دهکده میروند، در حالی که هنوز بیپول و بیخانماناند...
* کوششی دیگر از سوی نگولسکو برای بازیابی جایگاه از دست رفتهاش که به فیلمی حادثهای / جنائی و چند ملیتی روی میآورد و جذابیت لوکیشنهای دوردست (ایران آن سالها)، برای تماشاگر غربی استفاده میکند. اما نتیجه کار باز هم اسفبار است و نگولسکو در کارگردانیاش ضعیف و بیتأثیر مینماید. ترکیب بازیگران هم به اندازه طرح داستانی عجیب و غریب است. فیلم با طنز بیشتر میتوانست از حد حادثهپردازی در داستانهای مصور فراتر برود. فقط صحنه سرقت، همراه با مناظر اصیل کوهها و صحراهای ایران تا حدی به این فیلم ملالآور جان دادهاند.