"اورفه" (ماره)، شاعر مشهور، با "اوریدیس" (دهآ) ازدواج کرده است. روزی "سهژست" (درمی)، دوست شاعر "اورفه"، جلوی کافهای مشهور با یک موتورسوار تصادف میکند. در همان زمان، شاهزاده خانمی (کازارس) موقر و ناشناس، از "اورفه" میخواهد تا همراه او و شاعر مرده به کلبه ییلاقیاش برود. در آنجا، شاهزاده خانم ناشناس، "سهژست" را به زندگی باز میگرداند و سپس، خود در آینهای غیر متعارف و مایعگونه ناپدید میشود تا به دنیای زیرین برود. پس از این واقعه، "اورتهبیز" (پریه)، فرشته خدمتگزار شاهزاده خانم، "اورفه" را به خانه میرساند. "اورفه" پس از آن، خود را وقف شعر و شاعری میکند و پیامهائی را که از رادیوی اتوموبیل "اورتهبیز" دریافت میکند، با شتاب و در هم برهم یادداشت میکند. او اکنون همهچیز، به غیر از رادیو، را انکار میکند و حتی وقتی ""اوریدیس کشته میشود، توجهی به مرگ او ندارد. "اورتهبیز" که در طول دوران بیخبری "اورفه"، به "اوریدیس" دل بسته است، شک میکند که شاهزاده خانم از دایره اختیارات خود بهعنوا فرشته مرگ پا فراتر گذاشته و با کشتن "اوریدیس"، راه را برای ورود خویش به زندگی "اورفه" باز کرده است. "اورتهبیز" همراه با "اورفه" از آینه مایعگونه عبور میکنند تا در سفر به دنیای زیرین، شاهزاده خانم و "اوریدیس" را پیدا کنند...
٭ کوکتو هنرمندی بود که در طول عمرش حدود یکصد و بیست تابلوی نقاشی، سی و دو کتاب، چهل باله، شانزده نمایشنامه، چند قطعه موسیقی،... و شش فیلم خلق کرد. او در سینما به خاطر استفادهای که از حقههای ابتدائی سینما برای ایجاد فیلم ـ شعر میکرد و نیز شیوه بیانی غریبی که ناشی از تسلطش بر رسانه سینما بود، فیلمسازی متمایز به شمار میآمد. در اورفه، کوکتو برمبنای جدا از بقیه آثار خود سرگذشتنامهای او نمیتواند مفهومی داشته باشد. کار، هنوز بسیار غریب و جذاب بهنظر میرسد و بسیاری از صحنههای آن (از جمله عبور از آینهها برای ورود به دنیای زیرین) به یادماندنیاند.