آفتاب
ورود | عضویت
دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۱۶
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

لغت‌نامه دهخدا

آ

ا

ب

پ

ت

ث

ج

چ

ح

خ

د

ذ

ر

ز

ژ

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

غ

ف

ق

ک

گ

ل

م

ن

و

ه

ی

ژ

ژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ترتیبی نشانه ٔ عدد چهارده (14) است .
ابدالها:
> این حرف به «ت » بدل شود:
ارژنگ = ارتنگ :
به قصر دولتم مانی و ارژنگ
طراز سحر می بستند بر سنگ .

امیرخسرو.
اگر مانی شود زنده چو بیند نقش توقیعش
بمیرد باز از شرم نگارستان ارتنگش .

سیف اسفرنگی .
> وبه «ج » تبدیل گردد:
ژدوار = جدوار.
لاژورد = لاجورد.
موژان = موجان .
نوژ = نوج .
کژ = کج .
هژده = هجده .
هژیر = خجیر و هجیر :
به شاه جهان گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هجیر.

فردوسی .
نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر
با طالع سعادت و با کوکب منیر.

منوچهری .
دست به می شاه را و دل به هژیران
دیده به روی نکو و گوش به قوّال .

منوچهری .
لژن و لژند = لجن :
کردم تهی دو دیده ٔ خود را ز خون دل
تا شد ز اشکم آن زمی خشک چون لژن .

عسجدی .
خصمانش گر به زور چو شیران نر شوند
چون خوک خشت خورده بمیرند در لژند.

اثیرالدین اخسیکتی .
پیش دست تو مگر لاف صفا زد ورنه
بحر را بهر چه در حلق نهادند لجن .

رفیعالدین لنبانی .
دانژه = دانجه .
منیژه = منیجه .
کاژ = کاج :
ای تیغ زبان آخته بر قافله ٔ ژاژ
چشمت به طمع مانده سوی نان کسان کاژ.

ناصرخسرو.
غرض چمیدن و حمل است اگرنه بتراشد
ز کاژ و نوژ به یک روزه ده شتر نجار.

اثیرالدین اخسیکتی .
اخ اخی برداشتی ای گیج کاج
تا که کالای بدت یابد رواج .

مولوی .
سرو و شمشاد و صنوبر بید و کاج و نارون
درنمی بایدکنون چیزی بجز داروی دن .

؟
باژ = باج :
به بیچارگی باژ و ساوگران
پذیرفت با هدیه ٔ بی کران .

فردوسی .
رسولان رسیدند با ساو و باج
همایون کنان شاه را تخت و تاج .

نظامی .
فاژه = فاجه (به معنی دهن دره ):
ساقی به شیشه ریز ز ساغر شراب ناب
خصم نشاط، فاجه و خمیازه شد مرا.

ابونصر نصیرای بدخشانی .
اگر ندانی بندیش تا چگونه بود
که سبزه خورده به فاژه بهارگه اشتر.

لبیبی .
کژک = کجک :
آن کژک بر تارک فیل از شکوه
بود تیغ کوه بر بالای کوه .

امیرخسرو.
داد از پی ضبط فیل مستش
از قوس قزح کجک به دستش .

هاتفی .
نوژ = نوج :
چو طوطی گشت شاخ بید و شاخ سرو و نوژ وگل
نشستند ارغنون سازان بزیر سایه ٔ طوبی .

منوچهری .
زیب زمانه باد ز تاج و سریر تو
تا هست زیب بستان از سرو و بید و نوج .

مجد همگر.
نژند =نجند :
پیاده ٔ سپه آرای او دویست هزار
چو پیل مست و پلنگ نژندو ببر بیان .

فرخی .
ناژو = ناجو :
چو بر ناژو سرایان گشت نارو
به صحرا شد گرازان گور و آهو.

عبدالمجید (از آنندراج ).
ناجوی این باغ به وجد و خروش
بوده چو سکان فلک سبزپوش .

نظامی (از آنندراج ).
> به «ر» بدل شود:
واژون = وارون .
> به «ز» تبدیل گردد:
کوژ = کوز :
بدو گفت کای پشت بخت تو کوز
کسی از شما زنده مانده ست نوز.

اسدی .
ژُکیدن = زُکیدن .
آژخ = آزخ .
ژیره = زیره .
> به «س » مبدّل گردد:
تکژ = تکس .
> به «ش » مبدل شود:
باژگونه = باشگونه .
دُژ = دُش .
دُژخدای = دُش خدای .
لژن = لَشن .
خاکژی = خاکشی .
> به «ن » ابدال پذیرد:
ژاپن = نی پن .
> به «ی » بدل شود:
ژاپن = یابان .
> حرف «ژ» در تعریب به «ق » بدل شود:
قنذفیل (۱) و قندویل = ژنده پیل .
> و به «غ » بدل گردد:
اسطاژیرا = اسطاغیرا (۲) .
حرف «ژ» با «ز» قافیه آید، مانند:
جهان از بدان ویژه او داشتی
به رزم اندرون نیزه او داشتی .

دقیقی .
و چون «نوز» و «سوز». رجوع به نوز شود.

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.