آفتاب

ث

ث

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی ثابت علی بن عبداﷲ ابومحمد کوفی . زبیدی گوید: وی بزرگترین اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم گوید به نقل از سکری که نام ابی ثابت محمد است و لغوی است و درک صحبت فصحای اعراب کرده و از آنان لغت فراگرفته است و خود ازکبار مذهب کوفیین است و باز محمدبن اسحاق گوید او راست : کتاب خلق الانسان . کتاب الفرق . کتاب الزجر و الدعا.کتاب خلق الفرس . کتاب الوحوش . کتاب مخ...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی صفیهٔ، ابوحمزه . صحابی است .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اثلهٔ الانصاری الاوسی . صحابی است . او در غزوه ٔ خیبر درجه ٔ شهادت یافت .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسلم البنانی مکنی به ابومحمد. تابعی و صاحب حسن بصری و انس بن مالک است . صاحب صفهٔالصفوهٔ (۱) از بکربن عبداﷲ روایت کند که ثابت البنانی پارساترین مردم زمان خود بود و نیز از سهل بن اسلم آورده است که اسلم هر شب سیصد رکعت نماز میکرد همان مؤلف از جعفربن سلیمان آورده است که ثابت از ضعف چشم نزد طبیب شکایت کرد طبیب به او گفت اگر خصلتی را رعایت کنی چشمت را بهبود باشد گفت آن خصلت کدام است طبیب گفت آنکه...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسلم بن عبدالوهاب الحلبی النحوی مکنی به ابی الحسین خازن . صاحب طبقات از ذهبی آورده است که ثابت یکی از کبار نحویین و شیعی و متولی خزانه ٔ سیف الدوله بحلب بود و او راست کتابی در تعلیل قرائت عاصم . و اسماعیلیه او را به تهمت تصنیف کتابی در تفضیح اسماعیلیه و ابتداء دعوت آنان دستگیر کرده بمصر بردند و او را بدانجا در حدود 420 هَ . ق . بیاویختند. رجوع به روضات ص



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اقرم بن ثعلبهٔبن عدی بن العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در کتاب الاصابهٔ (۱) گوید: موسی بن عقبهٔ او را صحابی بدری شمرده است . ارباب مغازی متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر بدست طلیحهٔبن خویلد الاسدی کشته شد و پس از آنکه طلیحه اسلام آورد عمر به او گفت من چگونه ترا دوست گیرم و حال آنکه تو عکاشهٔبن محصن و ثابت بن اقرم را که از صلحاء بودند کشته ای طلیحه گفت خداوند آنان را بدست من خلعت شهادت پوش...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ثاوان نجم الدین ابوالبقاء التفلیسی الصوفی . صاحب فوات الوفیات قطعه ٔذیل را ازو آورده است (۱) :
اغتنم یومک هذا

انما یومک ضیف
وانتهب فرصهٔ عمر

حاضر فالوقت سیف
لا تضیع هذه الانَ

فاس فالتضییع حیف
عد عن سوف أو السا

عهٔ أو أین و کیف .



ثابت .[ ب ِ ] (اِخ ) ابن جابر. رجوع به تأبّط شراً شود.



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الجذع . ابن حجر در کتاب الاصابهٔ گوید: اسم او ثعلبهٔبن زیدبن الحارث بن حرام بن غنم بن کعب بن سلمهٔ الانصاری السلمی است موسی بن عقبهٔ و ابن اسحاق او را از شهداء طائف گفته اند و ابن اسحاق و موسی بن عقبه وی را از اهل عقبهٔ ذکر کرده اند و در روایت طبرانی که نقل از موسی بن عقبه است نام او ثابت بن اجدع آمده و این تصحیف است - انتهی . در امتاع الاسماع الجذع ،و در کتاب الاصابهٔ الجدع دیده میشود و نیز در امتاع الاسماع...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الحارث الانصاری . صاحب الاصابهٔ گوید او را ابن حارثه نیز نامند و درست نیست .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن شراعهٔ التمیمی مکنی به ابی طالب . یاقوت در معجم الادباء از شیرویه روایت کند که او از ابن سلمهٔ و ابن عیسی و ابوالفضل محمدبن عبداﷲ الرشیدی و منصور بن رامش و ریحانی و جز آنان روایت کرده است و من از او روایت شنیدم و او مردی راستگو بود و در عشر آخر صفر سال 469 هَ . ق . وفات کرد.



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خالدبن النعمان یا ثابت بن خالدبن عمروبن النعمان بن خنسأبن [ کذا ] عسیرهٔبن عبدبن عوف بن غنم بن مالک بن النجار الانصاری . در کتاب الاصابهٔ آمده است که ابن اسحاق و موسی بن عقبهٔ و ابن الکلبی اورا از جمله ٔ شهدای بدر و قداح از شهدای بئر معونهٔ دانسته اند و ابن لهیعهٔ از ابوالاسود و او از عروهٔ روایت کرده است که ثابت از شهدای یمامهٔ است . واقدی نیز روایت اخیر را نقل کرده ولی جد او را بجای نعمان ، عمرو گفته است و ا...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الدحداح . صحابی است و او را ثابت بن الدحداحهٔ نیز گفته اند. مکنی به ابی الدحداح و ابی الدحداحهٔ. ابن حجر در اصابه از طبرانی روایت کند که پیغمبر (صلعم ) درجنازه ٔ او حاضر بود و از واقدی نقل می کند که ثابت بن الدحداحهٔ روز جنگ احد گفت ای مسلمانان اگر محمد کشته شده است خداوند حی لایموت است پس برای دین خود بجنگید و خود با کسانی که با او بودند بر کفار حمله کردخالد با نیزه به او ضربتی زد و او بشهادت رسید واقدی گوید:...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن دینار. رجوع به ابی حمزه ٔ ثمالی شود.



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن دینار. ابوصفیهٔ. تابعی است .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن رفیع یا رویفع انصاری . صحابی انصاری است . وی ساکن بصره بود و سپس به مصر شد و حسن بصری از او روایت دارد.



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الزبیربن هشام بن عروهٔ. مرزبانی در الموشح او را از جمله ٔ روات اخبار ابوالعتاهیه شاعر ذکر کرده است (۱) .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن زید. یکی از شش تن باشد که بعهد رسول صلوات اﷲ علیه قرآن را گرد کرده اند.صاحب کتاب الاصابهٔ گوید: ثابت بن زیدالحارثی مکنی بابی زیر جامع قرآن است و محمدبن سعداز ابی زید نحوی روایت کند که او مدّعی بود که ثابت بن زید جد اوست و بعضی گویند اسم او قیس بوده است و این قول اکثریست و اوپسری داشته است نام او ثابت که تابعی است . و رجوع به ابوزید ثابت بن زید و به قیس در این لغت نامه شود.



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سفیان . صحابی است و او در جنگ احد بشهادت رسیده است .



ثابت . [ ب ِ] (اِخ ) ابن سلطان بن علی بن مزید در لشکر سیف الدوله صدقهٔبن منصور بود و هنگام مقابله ٔ صدقه با سپاه سلطان محمد از صدقهٔ بگریخت و نزد سلطان محمد رفت و لشکریان صدقهٔ دل شکسته شدند و محاربه ناکرده روی بفرار نهادند و صدقهٔ بقتل رسید (۱) .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان الحسنی . وزیر رسائل ابوخالد یزیدبن ولید خلیفه ٔ اموی است (۱) .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سنان بن ثابت بن قره ٔ صابی حرانی مکنی به ابی الحسن ، طبیب و مورخ و ادیب معروف . وفات او بیازده شب از ذی القعده ٔ سال 365 هَ . ق . گذشته بوده است و او را تاریخی است از اول خلافت المقتدر تا سال 360 و هلال ابن محسن را براین کتاب تتمه ای است . و نیز او را کتابی است در اخبار شام و مصر در یک مجلد. و او با علی بن الراهبهٔ و بختیشوع در خدمت طبابت دربار ال...



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شرح الدوسی . مکنی به ابی سلمهٔ، تابعی است .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ضحاک انصاری اشهلی . صحابی است و او در 45 هَ . ق . درگذشت .



ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزاللغوی .یاقوت گوید او صاحب کتاب خلق الانسان است و یکی از علمای لغت است و از ابی عبید قاسم بن سلام و ابی الحسن علی بن المغیرهٔبن الاثرم و اللحیانی و ابی نصر احمدبن حاتم و سلمهٔبن عاصم التمیمی و ابی عبداﷲ محمدبن زیاد و دیگران روایت کند و از او ابوالفوارس داودبن محمدبن صالح المروزی النحوی معروف به صاحب ابن سکیت و پسر وی عبدالعزیزبن ثابت روایت کنند و نام ابی ثابت پدر او عبدالعزیز است و او از اهل ع...



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله