آفتاب

ب

ب

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

باب حوض . [ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . 57 هزارگزی شمال باختری راور و 3 هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان سکنه ٔ آن 30تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب خداداد. [ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به قشلاق دره ٔ صالحان (نام فعلی آن ) شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).



باب خراسان . [ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ باروی بغداد بسوی مشرق که مستظهر باﷲ احمدبن المقتدرساخت و چون خلافت به مستظهر باﷲ احمدبن المقتدر رسیدآنرا بارو و خندق به آجر ساخت . دو بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد، باب خراسان و باب خلج و باب الحلبهٔ و باب السوق السلطان ... (نزههٔ القلوب چ لیدن ج 3 ص 34). و رجوع به تاریخ الحکم...



باب خربهٔالهراس . [ ب ِ خ ُ ب َ تِل ْ ؟ ] (اِخ ) دروازه و کویی به بغداد. رجوع به عیون الانباء ج 303 و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 214 س 1 شود.



باب خرسم . [ خ َ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، 40 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8 هزارگزی شمال راه مالرو ساردوئیه به دارزین . سکنه ٔ آن 8 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب خلج . [ ب ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔباروی شرقی بغداد : ... تا المعتضدباﷲ احمدبن الامیر الموفق طلحهٔبن المتوکل علی اﷲ که شانزدهم خلیفه بود، دارالخلافه به بغداد آورد و بعد از او تمامت خلفا متابعت او کردند و دارالخلافه آنجا داشتند و پسرش المکتفی باﷲ علی بن المعتضد، دارالشاطئیهٔ و جامع طرف شرقی ساخت و چون خلافت بمستظهر باﷲ احمدبن المقتدی رسید، آنرا بارو و خندق بآجر ساخت دور بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خو...



باب خور. [ ب ِ خُرْ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ جی (اصفهان ) یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است . (محاسن اصفهان چ طهران ص 92).



باب خوش آب . [ ب ِ خُش ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان در 28 هزارگزی شمال خاوری زرند و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به راور. سکنه ٔ آن 10 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب خیزوئیه . [ ئی ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 3 هزارگزی شمال ساردوئیه و 3 هزارگزی شمال راه فرعی ساردوئیه - راین . سکنه ٔ آن 8 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب داود. [ ب ِ وو ] (اِخ ) یکی از درهای مسجد بیت المقدس است . (عقدالفرید چ مصر 1359 ج 7 ص 298).



باب دراز. [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت 6 هزارگزی شمال راه مالرو ساردوئیه - بافت .کوهستانی و سردسیر. سکنه ٔ آن 70 تن . و آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب درب الغلهٔ المظلمهٔ. [ ب ُ دَ بِل ْ غ َل ْ ل َ تِل ْ م ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) دروازه و کویی در بغداد. رجوع به عیون الانباء چ 1299 ج 1 ص 303 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 213 س 20و ص 214 س 9 شود.



باب دولت . [ ب ِ دَ ل َ ] (اِخ ) یکی از نه دروازه ٔ شهر شیراز : ملک شرف الدین محمودشاه اینجو تجدید عمارت بارو(شیراز) کرد و بر بالای آن بروج جهت محافظان از آجر خانه ها ساخت . شهر شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد...باب دولت ... (نزههٔ القلوب چ لیدن ج 3 ص 114).



باب رشید. [ ب ِ رَ ] (اِخ ) دروازه ای به اسکندریه : اسکندریه از بناهای اسکندربن فیلقوس رومی است و سوری از سنگ و چهار دروازه دارد و یکی از آن ابواب را باب رشید گویند، و دیگری را باب السدرهٔ، و دیگری را باب البحر و دروازه ٔ چهارم را نمی گشایند مگر درروز جمعه ... (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 ص 398).



باب رودبار. [ ب ِ ] (اِخ ) موضعی از لنگا درتنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران واستراباد رابینو چ قاهره ص 106 بخش انگلیسی ).



باب زنگوئیه . [ زَ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان 30هزارگزی جنوب باختری مشیز. سر راه تکیه به قلعه سنگ . جلگه ، سردسیر. سکنه 65 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، حبوبات و شغل اهالی آنجا زراعت و مال داری است . راه مال رو دارد. ساکنین آن از طایفه ٔ غربائی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب زنگی . [ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . 22 هزارگزی شمال ساردوئیه 8 هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین . سکنه ٔ آن 35 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



باب زویلهٔ. [ ب ِ زُ وَ ل َ ] (اِخ )دروازه و محلی به قاهره . (عیون الانباء ج 2 ص 111).



باب زیرین . (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، 85 هزارگزی شمال باختری کرمان . سر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنه ٔ آن 10تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).



باب سان مارتین . [ ب ِ ] (اِخ ) باب سان مرتین . از دروازه های مادرید (مجریط) بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 346، 432، 446).





باب سانتو دومینگو. [ ب ِ ت ُ دُ گ ُ ] (اِخ )از دروازه های مادرید (مجریط) بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 236).



باب سراده . [ ب ِ س ِرْ را دَ ] (اِخ ) از دروازه های مادرید (مجریط) بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 346).



باب سرود. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هنزا بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت 23 هزارگزی باختر ساردوئیه و یک هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی ، سردسیر. سکنه ٔ آن 58 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، حبوبات و میوه ٔ درختی است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها پارچه ٔ کرکی بافی می باشد. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج باب سعادت . [ ب ِ س َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دولت یعنی بارگاه سلاطین . (آنندراج ).



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله