ژاکلیو
ژاکلیو. [ ک ُ ی ُ ] (اِخ ) (۱) لوئی . نویسنده ٔ فرانسوی ، متولد در کارُل (۲) (سائون اِلوآر) (۳) بسال 1837 و متوفی بسال 1890 م .
ژاکلیو. [ ک ُ ی ُ ] (اِخ ) (۱) لوئی . نویسنده ٔ فرانسوی ، متولد در کارُل (۲) (سائون اِلوآر) (۳) بسال 1837 و متوفی بسال 1890 م .
ژاکمار. [ ک ِ ] (اِخ ) (۱) ژول فردینان . گراورساز فرانسوی ، متولد در پاریس بسال 1837 و متوفی بسال 1880 م .
ژاکمل . [ م ِ ] (اِخ ) (۱) نام بندر جمهوری هائیتی (۲) دارای 10000 تن سکنه .
ژاکمن . [ م ُ ] (اِخ ) (۱) ویکتور.رحاله و طبیعی دان فرانسوی . وی بجهت اکتشافات خود درهندوستان انگلیس و تبت مشهور است (1801-1832 م .).
ژاکو. [ ک ُ ] (اِخ ) (۱) ژرژ. نام مجسمه ساز فرانسوی از مردم نانسی (۲) (1794-1874 م .).
ژاکو. (اِخ ) (۱) فرانسوا سیژیسموند. طبیب فرانسوی ، متولد به ژنو (1830-1913 م .).
ژال . (اِ) ژاله . رجوع به ژاله شود :
بر ایشان ببارید چون ژال (۱) میغ
چه تیر از کمان و چه پولاد تیغ.
ژال . (اِخ ) (۱) اگوستن . دانشمند فرانسوی نویسنده ٔ لغت نامه ٔ انتقادی (۲) و قاموسی در اصطلاحات کشتی رانی (۳) متولد به لیون (1795-1873 م .).
ژالابر. [ ب ِ ] (اِخ ) (۱) شارل فرانسوا. نام نقاش فرانسوی متولد در نیم (۲) بسال 1819 و متوفی بسال 1901 م .
ژالاپا. (اِخ ) (۱) نام شهری از مکزیک دارای 28000 تن سکنه ،واقع در شمال وراکروز (۲) .
ژالق . [ ل َ ] (اِخ ) نام حصنی به سیستان .زالق ، جالق ، صالق ، جالقان و صالقان نیز ضبط کرده اند. رجوع به زالق شود. (تاریخ سیستان ص 29).
ژالکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) نام گیاهی است دوائی شبیه به انگشتان چلپاسه و زغن . (برهان ).
ژاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) تگرگ را گویند و سبب آن چنان است که چون بخار بهوا رود و سرمادر او اثر کند غلیظ شود و قطره ٔ باران گردد و در محل فرودآمدن فعل برودت در او زیاده تأثیر کند او را بفشرد و یخ بندد. (برهان ). ژاله را بتازی برد گویند.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). (کذا در لغت نامه ٔ مقامات حمیدی ). حب الغمام . سنگچه . یخچه . سنگک . (حاشیه ٔ نسخه ٔ اسدی نخجوانی ). تگرگ را نیز گویند. (اسدی ) :
چون ژال...
ژاله . [ ل ِ ] (اِخ ) (۱) ژان لوئی نیکلا. مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس بسال 1802 و متوفی بسال 1866 م .
ژالو. (اِخ ) (۱) اِدمُن . نام داستان نویس و نقاد فرانسوی ، متولد به مارسی به سال 1878 م . وی عضو فرهنگستان فرانسه و نویسنده ٔ کتاب «بقیه خاموشی است » (۲) است .
ژالیسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) (۱) نام شهری در مکزیک که آن را اکسالیسکو (۲) نیز خوانند. در این شهر آثار سفالین و اشیاء عتیق و بقایای ابنیه ٔ قدیمه یافت شده است که مربوط به تمدن باستانی بومیان اصلی مکزیک است .
ژالین یی . (اِخ ) (۱) نام کرسی حکومت از ایالت آلیر (۲) درشهرستان ویشی (۳) واقع بر ساحل رود ببر (۴) دارای 954 تن سکنه . و بدانجا معدن مرمر سفید و کوره های آهک است .
ژالیو. [ ی ُ ] (اِخ ) (۱) نام دهستانی از ایالت ایزر (۲) در شهرستان لاتوردوپن (۳) دارای 5377 تن سکنه . آنجا مرکز مقواسازی است .
ژامائیک . (اِخ ) (۱) جامائیکا. نام یکی از جزایر آنتیل (۲) در جنوب کوبا (۳) متعلق به دولت انگلیس . مساحت آن 11525 کیلومتر و دارای قریب 1121000 تن سکنه . مرکز آن کینگستون (۴) و محصولات عمده ٔ آن شکر و موز و رُم است .
ژامبلیک . (اِخ ) (۱) نام داستان نویس یونانی متولد به شام در قرن دوم میلادی .
ژامبلیک . (اِخ ) (۱) نام فیلسوفی از طریقه ٔ افلاطونیون جدید (۲) در قرن چهارم میلادی .
ژامن . [م َ ] (اِخ ) (۱) آمادیس . نام شاعر فرانسوی ، متولد به شاورس (۲) (اوب ) (۳) شاگرد گزیده ٔ رونسار (۴) (1538-1585 م .).
ژامن . [ م َ ] (اِخ ) (۱) ژول سلستن . نام طبیعی دان فرانسوی ، متولد به ترم آردن (۲) (1818-1886 م .).
ژان . (اِخ ) امپراطور حبشه . اورا دجه کاسائی (۱) گویند. وی در حدود سال 1832 متولد شد و بسال 1889 م . درگذشت .
ژان . (اِخ ) کنت انگولم (۱) . امیر و ادیب فرانسوی متولد در اورلئان (۲) بسال 1404 و متوفی در کنیاک (۳) بسال 1467 م .