- ولادت قبل از وقت، مرگ جنين، خون‌ريزى، نارس بودن طفل:

در ماه‌هاى آخر حاملگى، ممکن است حاملگى قبل از موعد خاتمه پذيرد، يعنى جنين در شکم مادر بميرد. گاهى ممکن است اين پيش آمد ناگوار تکرارى باشد. خوشبختانه وصع تکرارى در اين مورد نادر است. مرگ جنين ممکن است به‌علل: رزوس فاکتور خون، بيمارى مسرِى همراه با تب شديد مهلک سابقهٔ ابتلاء مادر به سفليس يا بيمارى شديد کليه باشد. طبيعت هميشه براى طرد و دفع جنين آماده است. يک جنين زنده نيز ممکن است قبل از موقع مقرر تولد يابد، در اين نوع ولادت نيز وجود قابله ضرورى است. علل تولد بى‌موقع مانند علل سقط جنين در ماه‌هاى حاملگى است:


انحرافاتى که در اثر بيمارى در اندام‌هاى توليد مثل به‌وجود مى‌آيد مانند التهاب رحم، تأثيرات خارجى مانند ضربه، مورد هجوم و حمله قرار گرفتن و يا افتادن و سقوط کردن. و در مورد خانم‌هاى حساس يک تکان شديد روحى و بالأخره يک عمل جراحى که گاهى روى خانم براى حفظ سلامت او انجام شده نيز ممکن است تولد قبل از وقت را موجب شود.


اما هيچ خانمى نبايد پس از يکى از اتفاقات نامبرده دچار ترديد شود و منتظر تولد قبل از وقت نوزاد باشد. تعجب‌آور است که چطور هميشه طبيعت اين موجود ناکامل را حفظ مى‌کند. بارها به چشم ديده‌ايم که پس از يک بيمارى شديد، تصادم، افتادن کامل يا پس از انجام عمل جراحى آبستنى همچنان محفوظ مانده و درست سر وقت يک طفل سالم به‌دنيا آمده است. ولادت قبل از موقع مى‌تواند کاملاً مانند زايمان طبيعى صورت گيرد. آن نيز با درد شروع مى‌شود. تولد نوزاد، غالباً به آسانى و به‌سرعت انجام مى‌گيرد زيرا بچه هنوز کوچک و سر او هنوز نرم مى‌باشد. اما طرد شدن جفت در اين زايمان بعضى مواقع اشکالاتى پيش مى‌آورد که به دخالت طبيعت نياز داريم. همچنين گاهى شروع زايمان قبل از وقت با خونريزى همراه است. به خونريزى در دوران باردارى هرگز نبايد به‌عنوان يک مسئله بى‌خطر نگريست. البته گاهى استثنائاً پيش مى‌آيد که زن حامله نيز رگل مى‌شود. در هر حال به هر دليلى باشد هميشه بايد فقط طبيب تشخيص بدهد. زن شخصاً به هيچ نحوى صالح نيست روى علت آن قضاوت کند؛ بدين جهت است که در يک خونريزى در روزهاى آخر حاملگى نيز بايد مطلقاً طبيب حاضر شود حتى اگر مقدار خون بسيار کم باشد. خونريزى در نيمهٔ دوم آبستنى گاهى اين معنا را مى‌دهد که جنين به نقاط غيرعادى رحم ريشه دوانده است. همچنين خونريزى ممکن است در نتيجهٔ اولين درد‌هاى خفيف براى جدا شدن جنين و ملحقات وى از رحم صورت گيرد، که به‌طور نرمال بايد پس از اتمام کار تولد ظاهر شود. کمک فورى طبيب اينجا ضرورى است زيرا هر دقيقه‌اى که از دست برود ممکن است پى آمد ناگوارى را نزديک‌تر کند.


جنين تقريباً از هفتهٔ بيست و هشتمِ باردارى قادر به زيستنِ مستقلّ است. طبيعى است که او کوچک‌تر و سبک‌تر از جنين کامل است و در اعضاء وى نارسى به چشم مى‌خورد. در سال‌هاى اخير تعداد تولد کودکان نارس روبه افزايش است. کودک نارس هنوز براى زندگى در خارج از شکم مادر آماده نيست. مخصوصاً تنفس و عمل تنظيم گرماى بدن کوچک وى هنوز درست صورت نمى‌گيرد. اکثراً هنوز نمى‌تواند به‌ خوبى پستان بمکد و از اين جهت بايد شير مادر به‌وسيلهٔ قاشق کوچک يا پيپت و يا وسيلهٔ ديگر به او داده شود. کودک نارس بايد ابتدا و در حقيقت يعنى در ”زمان خطرناک زندگى وي“ در يک تدارک مخصوص و منحصر به فردى، زير نظر پزشک پرستارى شود. در کلينيک‌ها و زايشگاه‌هاى بزرگ در بخش کودکان قسمتى را با وسايل مجهز (آنگوباتور) که براى زندگى اينگونه اطفال ضرورت دارد جهت نوزادان نارس اختصاص داده‌اند. نوزاد نارس بايد بلافاصله در يک رختخواب گرم جا داده شود؛ زيرا اگر بدن وى يک باره سرد شود ديگر زندگانى او به آسانى قابل نجات نيست. به اين جهت بايد با سرعت کامل نوزاد نارس به اين بخش‌هاى بيمارستان منتقل شود. خوشبختانه امروز آمبولانس‌هاى مخصوص اين کار از طرف بيمارستان‌ها در اختيار عموم قرار مى‌گيرد. هر نوزادى که داراى وزن کم‌تر از ۲۵۰۰ گرم باشد بايد به‌عنوان کودک نارس تلقى شود. هيچ‌ وقت نبايد در هنگام يک زايمان قبل از موقع اميدوارى را از دست داد و کودک را از دست رفته پنداشت و از انتقال او به بخش کودکان نارس در بيمارستان‌ چشم پوشيد، چون اشکالات اوليه هميشه مغلوب مى‌شوند. وقتى نوزاد نارس تحت مراقبت مناسب و زير نظر پزشک قرار گيرد ممکن است از يک موجود نارس و نحيف يک وجود با ارزش و سالم و گاهى بسيار قوى و نيرومند به‌وجود آيد.