در تعليم و تربيت اطفال کوچک گاهى به مسائل و مشکلاتى برخورد مى‌کنيم که ما را موظف مى‌کند در صدد چارهٔ آن برآئيم. مثلاً شايد روزى متوجه مى‌شويد که فرزند شما دروغ مى‌گويد؛ دروغى بزرگ و جدى که مادر را نگران مى‌سازد. چون تا قبل از آن فرزند شما سر به راه بوده و شما چيزى از او نديده‌ايد اما حالا؟ آرامش خود را از دست ندهيد و تأمل کنيد. دروغ در حقيقت چيست؟ اگر کسى با آگاهى کامل مطلبى غيرواقع اظهار دارد که بدان وسيله ديگران را گمراه کند و به هدفى برسد مى‌گوئيم که دروغ گفته است. پس دروغگو مى‌داند که دروغ مى‌گويد و به‌دليلى خاص مى‌خواهد دروغ بگويد. اينجا است که ما کشف مى‌کنيم که طفل کوچک هنوز نمى‌‌تواند با مهارت دروغ بگويد. او هنوز قادر نيست که مطلب خلاف واقع را به‌‌درستى تجسم کند و اظهار نمايد و بتواند شنوده را گول بزند. حال چطور بايد با دروغگوئى‌هاى گاه به گاه او برخورد نمائيم؟ ما به ياد توانائى تخيّل‌پردازى اطفال مى‌افتيم، به ياد قدرت خيالبافى او مى‌افتيم، حس حقيقت‌جوئى تکامل نيافته و قدرت حافظهٔ ناقض او را به خاطر مى‌آوريم. مثلاً مى‌گويد: ”من امروز با چشم‌هاى خود ژاله را ديدم، در حالى‌که ما مى‌دانيم اصلاً ممکن نبوده که ژاله را ديده باشد. يا مثلاً مى‌گويد که يکى از شخصيت‌هاى داستان را در اطاق خود ديده است. و از اين قبيل. ما بايد هميشه به خاطر داشته باشيم که اين تجسمات از طريق داستان‌ها و قصه‌ها در او به‌وجود مى‌آيد.


گاهى دروغ‌پردازى‌هاى کودک از اينجا منشأ مى‌گيرد که در اين صورت او خودپسند و مغرور مى‌شود و مى‌خواهد با ارائهٔ مطالب جديد بيشتر مورد توجه و تحسين قرار بگيرد. گاهى طفل به خاطر اينکه شوخى کرده باشد و با مادر مزاح کند دروغ مى‌گويد؛ که واضح است که اينگونه دروغ‌ها فوراً فهميده مى‌شود. و بالاخره طفل در صورتى دروغگو مى‌شود که از بزرگ‌تران دروغ بشنود. در حقيقت بزرگ‌تران دروغ گفتن را به طفل مى‌آموزند. آنان بدون توجه در طول روز مرتب دروغ‌هاى کوچک و بزرگ سر هم مى‌کند و يا به تعهدات خود عمل نمى‌کنند و يا طفل مى‌بيند و يا مى‌شنود که چگونه مادر براى وارونه کردن حقيقت نزد پدر دروغ مى‌گويد.


بيش از همه، اطفال از ترس، دروغ مى‌گويند. مى‌ترسند از کار بدى که کرده‌اند سخن مجازات بشوند (ظرفى شکسته‌اند، لباس خود را پاره کرده‌اند، يا پول گم کرده‌اند و غيره) و يا کارى انجام داده‌اند که قبلاً به خاطر آن تنبيه شده‌اند.


چطور مى‌توان اطفال را از دورغ گفتن بر حذر داشت؟ در درجهٔ اول طبيعى است که نبايد هرگز به او دروغ بگوئيم و او نبايد دروغى بشنود. تربيت در اينجا به معناى آن است که خود را تربيت کنيم. به او هيچ‌گونه امکان دروغگوئى ندهيم. سعى کنيم دروغ‌هاى مصلحت‌آميز هم نگوئيم و طفل را به سمت حقيقت سوق دهيم: ”نگاه کن، اين نمى‌تواند حقيقت داشته باشد! اگر خوب فکر کنى مطمئناً مى‌دانى که تو امروز ژاله را نديدى، يا گرگ امروز در اطاق تو نبود“. يک بچهٔ کله‌شق فوراً مى‌گويد: ”چرا او را ديدم“. بهتر است که جواب او را نشنيده بگيريد. کافى است که به طفل نشان دهيم که حقيقت را مى‌دانيم. هرگز نگوئيد ”اوه تو يک دورغگو هستي“. خشم و غضب نشان ندهيد. هر چه که مربوط به حقيقت و دروغ مى‌شود جدى بگيريد اما فاجعه به حساب نياوريد. کودکان بايد بياموزند که حقيقت چيزى ساده و عادى است و دروغ گفتن برعکس ضعفى است که کودکان بسيار خردسال دارند چون آنان هنوز فرق ميان دروغ و راست را نمى‌دانند. هرگز اطفال را به خاطر دروغ پردازى‌هاى او آنطور که فکر کنيد اطاق اطفال يک دادگاه است، محاکمه نکنيد.


خردسالان گاهى به‌طور وحشت‌آورى شقى هستند. آنها هنوز نمى‌دانند که گربه، سگ، و يا پرنده مى‌توانند درد را همانطور احساس کنند که خود حس مى‌کند.


هنگام بازى با حيوانات ممکن است اطفال حيوانات بزرگ‌تر را آزار بدهند و حتى سر يا اعضاء ديگر جانوران کوچک را از بدن جدا کنند. اينجا است که بايد فوراً به همدردى حيوان برويم و به طفل بفهمانيم که حيوان نيز درد را احساس مى‌کند و اگر با حرف قانع نشد با کشيدن يکى از اعضاء بدن وى و يا با نيشگون گرفتن درد را به او نشان بدهيم. هرگز طفل نبايد ناظر صحنهٔ سر بريدن يا ذبح و يا آزار حيوان باشيم.


تمايل خردسالان به پاره کردن، به هم زدن، اين‌طرف و آن‌طرف انداختن اشياء به حدى است که مادر را وادار به دخالت مى‌کند؛ که نبايد با آن مبارزه کرد و نه مطلقاً او را آزاد گذاشت. چه طفل از اين رهگذر تجارب زيادى کسب مى‌کند: مى‌فهميد که کاغذ پاره مى‌شود (براى اين منظور به او يک روزنامهٔ باطله مى‌دهيم) با قاشق مى‌تواند روى شيء بکوبد و توليد صدا کند، بعضى اشياء را مى‌توان به دندان گرفت، با آب مى‌شود بازى کرد. بگذاريد فرزند شما به اين تجربيات دست يابد. در اثناء آن او خود را خوشبخت احساس مى‌کند و براى مدتى مشغول مى‌شود. در ضمن اما بايد ياد بگيرد که بعضى اشياء نبايد دست بزند مثلاً کتاب‌ها، ظروف شکستنى، وسايل خياطى و غيره. اگر طفلى در اين زمينه با حمله و هجوم عمل مى‌کند و در ضمن نيز بسيار لجوج است اين بيشتر به خاطر آن است که بزرگ‌تران با اين روش با او عمل مى‌کنند و اکثراً هنگام بازى مزاحم او مى‌شوند. در اينجا نيز بايد اول خود را مورد آزمايش قرار داد.


مسئلهٔ ديگر مکيدن انگشت است. اين کار در سن نوزادى عادى است و طفل را آرام و راضى مى‌کند. اما ما آرزو داريم که بعداً اين کار ترک شود ولى مى‌بينيم که در بعضى موارد همچنان دنبال مى‌شود. مى‌بينيم که هر وقت طفل تنها است يا بى‌کار است و يا کم حوصله است انگشت شست و يا انگشت ديگر دست خود را در دهان نى‌برد و مى‌مکد، و يا فقط هنگام خوابيدن اين کار را مى‌کند. در اينجا نصيحت، اخطار، تهديد و هرگونه منعى بى‌فايده است. دائم خرده گرفتن و منع کردن، عادت‌هاى بد را سر سخت‌تر مى‌کند. اين اصل در مورد انگشت به دماغ کردن نيز صدق مى‌کند. جست و خيز و پريدن نيز در اين زمره قرار دارد، تجارب اطباء اطفال نشان مى‌دهد که اين حرکات بيشتر نزد کودکانى ديده مى‌شود که از نعمت مادر و يا شخص ديگرى که بتواند جاى مادر را بگيرد محروم هستند. اگر چنين رفتارى در طفل خود مشاهده کرديد بايد به نکات زير توجه کنيد:


آيا شما و شوهر شما به اندازهٔ کافى وقت صرف فرزند خود مى‌کنيد؟ آيا او خيلى تنها نيست؟ آيا گاهى مورد بى‌اعتنائى و بى‌توجهى قرار نمى‌گيرد؟ آيا به او ”مزاحم“ خطاب نمى‌کنيد؟ اين عادت‌هاى خاص زنگ خطرى است که بايد به دقت مورد توجه قرار بگيرد، نشان دهندهٔ آن است که طفل احتياج به محبت و دلسوزى دارد. شما و شوهر شما بايد بيشتر به او برسيد و با احتياط کشف کنيد که چه کمبودى در اين زمينه وجود دارد و چگونه مى‌توانيد به او کمک کنيد.


در سال‌هاى اخير دربارهٔ اُنانى onanie (خود ارضائى) در سنين خردسالى زياد صحبت مى‌شود.


معمولاً از چند ماهگى، آلت تناسلى پسران در اثر تماس بلند مى‌شود. کمى که بزرگ‌تر شدند در اثر ماليدن و يا بازى کردن با آلت وى براى خود توليد لذت مى‌کنند و اين عمل در سن سه الى چهار سالگى به اوج خود مى‌رسد. اما اين عمل بعد از چند وقت نزد طفلِ سالم و عادى، خود‌به‌خود ترک مى‌شود. روانشناسى جديد به اين نتيجه رسيده است که سکس و تمايلات جنسى از همان کودکى در اطفال وجود دارد، برخلاف آنچه قبلاً تصور مى‌شد که اين احساس در سنين بلوغ به‌وجود مى‌آيد. پس در سال‌هاى معين نمايانگر بروز قوهٔ جنسى است. پس نبايد به اين عمل کودکان توجه کنيم و مانع آنان شويم. ولى اگر اين رفتار و احساس در آنان خيلى شديد بود در آن صورت مى‌فهميم که طفل دچار کمبودى است. در اينجا نيز بايد از خود پرسش نمائيم: آيا به طفل به قدر کافى محبت و مهربانى مى‌کنيم؟ آيا او به قدر کافى امکان تحرک دارد؟ آيا مى‌تواند گاه‌گاهى داد و فرياد کند بدون آنکه مجبور باشد مراعات کسى و يا چيزى را نمايد؛ خردسالان به آن احتياج دارند. آيا در خانواده نزاع و اختلاقى وجود ندارد (پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و غيره) که اين امر يا باعث عصبانيت بزرگ‌تران مى‌شود و يا کودکان را تحت‌تأثير قرار مى‌دهد. اگر مى‌خواهيد به طفلى که دچار اُنانى است کمک کنيد که را ترک کند بايد به مطالب فوق دقيقاً توجه کنيد.


اگر طفلى آلت تناسلى خود را مى‌خاراند و يا با آن بازى مى‌کند و يا به دماغ وى انگشت مى‌کند، ممکن است انگل داشته باشد. چه وجود انگل باعث تحريک و خارش مى‌شود. و غالباً اين اولين عامل اين عادت زشت است که در اين صورت واضح است که بايد طفل را از شر انگل رها ساخت.


هرگز او را از اين کار منع نکنيد، هرگز خشم و غضب نشان ندهيد، هرگز نگوئيد: ”اوه تو بچهٔ بى‌تربيتى هستى، چنين کارى هيچکس نمى‌کند“. هرگز با جملاتى از قبيل: ”آن را مى‌بُرم“، و غيره او را تهديد نکنيد. چه با اين کارها شما يک احساس گناه را در بچه بيدار مى‌کنيد و اين عادت بيشتر ريشه مى‌دواند و طفل به طرف عادتى سوق داده مى‌شود که دائم با يک عضو بدن خود بازى کند. در هر کدام از مراحل فوق وقتى به تنهائى قادر به معالجهٔ آن نيستيد و احساس مى‌کنيد که بايد کارى انجام شود و نمى‌دانيد چگونه؟ آن وقت حتماً به يک پزشک يا روانپزشک و يا مربى تربيتى مراجعه کنيد.