نویسنده: میکا والتاری<br /> مترجم: ذبیحالله منصوری
نام من سینوهه است و من این کتاب را برای مح خدایان و فراعنه نمیتویسم، مینویسم که خود را راضی کنم و تصور نمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هیچ منظور مادی و معنوی کتاب مینویسم. مردی که من او را پدر مینامم در شهر طبس طبیب فقرا بود و زنی که من او را مادر مینامم زوجه او این زن و مرد تا زمان سالخوردگی فرزند نداشتند و لذا مرا به فرزندی خود پذیرفتند. مادرم من را سینوهه میخواند زیرا این زن، قصه را دوست میداشت و نام مرا در یکی از قصهها شنیده بود. خانه ما در یک محل فقیر نشین کنار رود نیل بود من روزها زیر درخت مزبور دراز میکشیدم و در کوچه با تمساح چوبی که بازیچهام بود بازی میکردم. متوجه بودم که پدرم به بیماران سه جواب میدهد، به بعضی از آنها میگوید که بیماری شما معالجه میشود، به بعضی میگویئ درمان بیماری شما محتاج کمی زمان است و به بعضی دیگر هم یک قطعه پاپیروس میدهد و میگوید این را به بیتالحیات ببرید تا در آنجا شما را معالجه کنند. پدرم نمتوانست مرا به مدرسه معبد ببرد زیرا هزینه باسواد شدن در آنجا خیلی گران بود، آموزگار من یک کاهن از درجه پنجم حساب میشد.... تمام مدارس عالیه در آن دوران در دست کاهنین بود و آنها نسبت به انتخاب افرادی که باید درس بخوانند بسیار دقت میکردند. من در هنگام تحسیل در دارالحیات فهمیدم که معنای این جمله که (اطباء دسته جمعی بیماران خود را دفن میکنند) چیست؟
فایل(های) الحاقی
جنگ بین صلیب و شاخ در طبس | sinohe3.pdf | 1,359 KB | application/pdf | |
سینوهه، پزشک مخصوص فرعون | sinohe.pdf | 1,235 KB | application/pdf | |
بهسوی سرزمین کرت | sinohe2.pdf | 1,805 KB | application/pdf |