هرگاهی که به نام شمسون (شمشون) برمی‌خورم بی‌درنگ به یاد ایام خوش نوجوانی می‌افتم، زمانی که پول اندک جیبی خود پس کشی کرده هرهفته یکی دو بار با هم‌صنفان و دوستان به تنها سینمای شهرمان (هرات) می‌رفتم. این سینما در انقلاب‌ها و جنگ‌های داخلی، نخست به محلی ناامن و متروک، تحویلخانه و باشگاه خصوصی ورزشی تبدیل شد و سپس ”طالبان“ فاتحهٔ آن را خوانده و شالوده‌اش را برکندند و ریاست ترانسپورت بخش بخش خصوصی و مسجدی را بر جایگاه آن پی نهادند. سینما بسیار بیر و بار می‌بود و در آن دوران که تلویزیون نبود در کنار ”هرات ننداری“ تنها وسیله و محل مجاز تفریح و در واقع تنها دریچه به‌سوی جهان بزرگ همین سینما بود و با همهٔ بدبینی‌ها و سوء‌ظن‌هائی که دربارهٔ این محل وجود داشت عدهٔ روزافزونی از جوانان و نوجوانان و بعضی از خانواده‌ها که با معیارهای... .

فایل(های) الحاقی

حکایت شمسون Shamsoon.pdf 549 KB application/pdf