بر در عفو تو ما بی‌سروپایان چو عبید<br /> تا تهی‌دست نباشیم گناه آوردیم<br /> <br /> اگرچه گرایش به شوخ‌طبعی و انواع آن در ادب فارسی، تقریباً به اندازهٔ تاریخ ادبیات فارسی قدمت و دیرینگی دارد، اما شاید بتوان گفت که تا قرن هشتم و ظهور عبید زاکانی، طنزپرداز حرفه‌ای به معنای امروزی و متعارف آن نداشتیم. از سخنوران پیش از عبید یا حجم در خور توجهی از آثار طنزآمیز و شوخ‌طبعانع باقی نمانده است یا وجه غالب آثار آنان را مطایبات و هجو شخصی تشکیل می‌دهد. بنابراین یا قدری تسامح، عبید زاکانی را می‌توان پدر طنز فارسی دانست. متأسفانه از تاریخ ولادت و شرح زندگی عبید اطلاعاتی در دست نداریم.<br /> <br /> ”نان عزیز“<br /> از بزرگی روایت کنند که چون در خانهٔ او نان پزند، یک یک نان به دست نامبارک در برابر چشم خود دارد و بگوید: <br /> هرگز خللی به روزگارت مرساد<br /> و به خازن سپارد<br /> چون بوی نان به خدم و حشم رسد، گویند: <br /> تو پس پرده و ما خون جگر می‌ریزیم<br /> آه اگر پرده برافتد که چه شورانگیزیم

فایل(های) الحاقی

گزیدهٔ طنز عبید زاکانی zakani.pdf 3,319 KB application/pdf