فلسفه زن بودن

بحث و بررسی پیرامون مسائل زنان همواره دستخوش افراط و تفریطهایی بوده ، که هر یک آسیبهای خاص خود را به همراه داشته است به نظر می رسد این اختلاف ناشی از تفاوت بینش درباره زن و مرد است که این مساله خود نتیجه دو امراست: <br /> اولا: عدم شناخت صحیح از انسان که باید اذعان نمود امری دشوار و حتی به عقیده برخی متفکرین غیر ممکن است به گونه ای که گفته اند انسان موجودی ناشناختنی است.<br /> ثانیا: این اختلاف ها نتیجه اشکالاتی است که متوجه روش شناخت انسان و به تبع آن شناخت زن و مرد می باشد.<br /> اگر بخواهیم زن و مرد را از منظر انسان بودن و ماهیت انسانی بررسی کنیم نظر برخی از متفکران مطرح می شود که اساسا طرح مساله ای تحت عنوان تعیین جایگاه زن یا مرد در هستی بی معنا است آنها بر این باورند که زن و مرد هر دو انسان هستند و جنسیت فرع بر انسانیت است، در ادیان الهی و حتی بشری نیز ملاحظه می شود که مساله اساسی و بنیادی آنها &quot; انسان&quot; و هدایت اوست نه انسان مذکر و یا مونث این در حالی است که برخی هم برای حقیقت انسان دو صنف متفاوت قائل شده اند :زن و مرد <br /> همین امر مبنای بسیاری از اختلافها از زمان فیلسوفان یونان تاکنون بوده است به نظر می رسد مهمترین رکن این عقیده منحصر دانستن حقیقت انسانی در بدن اوست در حالی که بر اساس مبانی متافیزیکی و اسلامی نه تنها همه حقیقت انسانی در بدن نیست بلکه وجود بدن تنها از آن رو که مرکب و راهواری در خدمت روح می باشد ضروری است <br /> اکنون ممکن است چنین سوالاتی مطرح شود که علت تفاوت و تمایز انسانها در بدن و ظاهر جسمانیت چیست ؟ چرا این تفاوتهای عرضی توانمندیها و کارکردهای متفاوت بنیادی را سبب شده است ؟<br /> یا براستی این تفاوتها در راستای شکوفایی روحی انسان -همان حقیقتی که خود از همه عوارض مبراست – قرارگرفته است ؟<br /> در این بحث ضمن بررسی فلسفه عوارض و قوایی که در وجود زن قرار داده شده تا او بدان وسیله به کمال مطلوب انسانی دست یابد مباحثی نیز پیرامون حقوق زن طرح و مورد دقت قرار گرفته است...

فایل(های) الحاقی

فلسفه زن بودن falsafeye zan bodan.exe 564 KB application/octet-stream