در این داستان عاشقیت اتفاق می‌افتد. عاشقیت به مثابهٔ عشقه‌ای که چون مهر گیاه عاشق و مرا در لابه‌لای ستون در هم می‌پیچد. من عاشقم و چند فیلم و داستان دیگر چنان در هم خواهیم پیچید که از یکدیگر قابل تشخیص نخواهیم بود.<br /> من موهای خرمایی کوتاهی دارم که روی پیشانی و شقیقه‌هایم چسبیده است. چهل و پنج کیلو وزن دارم و قدم با کفش‌های پاشنه بلند یک متر و شصت و پنج سانتی‌متر است. لیسانس ادبیاتم را از دانشگاه آزاد گرفتم، چند سال بعدش را هم خانه ماندم تا بالاخره در یک میهمانی ”سیزده به در“ در خانهٔ یکی از اقوام با عاشقم آشنا شدم. او چشمانی خمار دارد و...

فایل(های) الحاقی

عاشقیت در پاورقی asheghiat dar pavaraghi.pdf 65 KB application/pdf