آفتاب

All The Bright Places فیلمی عاشقانه که مشکلات روحی جوانان را به تصویر میکشد



فیلم جایی که عاشق بودیم (All the Bright Places) ویولت و تئودور با هم زندگی می کنند. در حالیکه با زخم های عاطفی و روحی گذشته خود می جنگند، زندگی یکدیگر را تغییر می دهند. آنها متوجه می شوند که جزئی ترین لحظه هم می تواند معنادار باشد

All The Bright Places که در ایران با نام «جایی که عاشق بودیم» توسط نشر میلکان ترجمه شده، داستان دوستی دو نوجوان به نام‌های فینچ و ویولت را روایت می‌کند که هر یک در حالت روحی نامناسبی هستند.

ویولت به تازگی خواهرش را در یک تصادف از دست داده، تصادفی که خودش نیز در کنار خواهرش بوده و از همین رو فوبیای شدیدی نسبت به سوار شدن در ماشین پیدا کرده است. فینچ نیز پسری تنها و منزوی است که در مدرسه طرفدار چندانی ندارد چرا که چندین بار از خود خشونت عجیبی نشان داده، او با تنها خواهرش زندگی می‌کند و عاشق دویدن در طول روز است.

فینچ زمانی به ویولت برمی‌خورد که او قصد خودکشی دارد، بر لبه پلی ایستاده و می‌خواهد خودش را پرت کند. فینچ کنار او می‌ایستد و با صحبت‌هایی که بین‌شان رد و بدل می‌شود، ویولت از پریدن منصرف می‌شود. فینچ سعی می‌کند که به ویولت نزدیک شود، دختری زیبا و معروف در مدرسه که حالا به خاطر مرگ خواهرش دوران افسردگی را طی می‌کند و دیگر دل و دماغ گذشته را ندارد. او نمی‌خواهد با فینچ ارتباط بگیرد اما فینچ با ترفندهای مختلف با او ارتباط می‌گیرد و در نهایت زمانی که هر دو یک پروژه درسی را از معلم‌شان می‌گیرند، همسفر یکدیگر برای انجام این پروژه می‌شوند.

نقد فیلم All the Bright Places ؛ عاشقانه ای دوست داشتنی - زومجی

نکته اولی که شاید برای خوانندکتاب بعد از دیدن فیلم پیش بیاید، تفاوت‌های فاحشی است که فیلم نسبت به منبع ادبی خود داشته است، شخصیت فینچ به جای آنکه یک جوان چشم آبی با قدی بلند باشد، حالا یک جوان با قدی متوسط و چشم و موی سیاه ‌رنگ است. برخی شخصیت‌ها نظیر دوست پسر ویولت و پدر فینچ از کتاب حذف شده‌اند و ماجرای آشنایی این دو نفر نیز دستخوش تغییرات شده است؛ همانطور که برخی دیگر از رخدادهای کتاب کاملا دگرگون شده‌اند. برخی تغییرات برای سینمایی شدن داستان لازم به نظر می‌رسیده اما در برخی موارد، تغییرات به ضرر فیلم تمام شده و به ویژه سکانس پایانی فیلم که می‌توانست با تمسک به کتاب، بسیار بهتر از آب در بیاید.

All The Bright Places تقریبا بدون روتوش، به مساله افسردگی و میل به خودکشی در نوجوانان می‌پردازد و دو بازیگری که برای قهرمانان قصه خود انتخاب کرده، هر دو به خوبی از پس نقش‌هایشان برمی‌آیند. در بین این دو تن، ال فانینگ (که این روزها مسیر بسیار بهتری را در سینما از خواهرش، داکوتا فانینگ را طی می‌کند) بسیار بازی باورپذیرتری از خود ارائه می‌کند. جاستیس اسمیت که احتمالا او را از بازی در فیلم پوکمون بشناسید، مسیر تازه‌ای را در هالیوود پیدا کرده و هنوز نتوانسته به آن نقطه درخشانی که باید برسد، دست پیدا کند. با این حال اسمیت در نقش شخصیت فینچ، می‌تواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد اما در برخی سکانس‌ها، بازی‌های تصنعی از خود نشان می‌دهد؛ مانند سکانس دعوا در سالن مدرسه و یا رنگ زدن اتاق که نقش آفرینی اسمیت، کلیشه‌ای به نظر می‌آيد.

نقد فیلم All The Bright Places

متاسفانه فینچ آنطور که در کتاب یک شخصیت دو قطبی است، در فیلم بیشتر شبیه به یک منزوی به تصویر کشیده شده است. کاراکتر فینچ یکی از پییچده‌ترین شخصیت‌هایی است که در یک اثر عاشقانه نوجوانانه به چشم می‌خورد و شرایط ویولت نیز در کنار او، فیلم را در یک موقعیت تاریک می‌گذارد؛ دو نوجوان دلداده که هر یک در بدترین شرایط روحی و روانی هستند و در میان این آشوب، شکوفه‌های عشق شکل می‌گیرد. عصیان حاکم در زندگی هر دوی این نوجوانان و دور شدنشان از جامعه، فضای عاشقانه بین این دو را شکل می‌دهد که هم تاریک است و هم لطیف. خلق یک رمانس در این درام سیاه، کاری سخت بوده که خوشبختانه شیمی بین دو بازیگر و دیالوگ‌های فوق‌العاده آنها، به ترسیم این مورد کمک به سزایی کرده است.

فینچ با اینکه خودش از رنج و عذاب درونی به سر می‌برد و فیلم (البته  با نمایش این صحنه کلیشه‌ای که او سرش را داخل وان پر از آب می‌برد) او را افسرده نشان می‌دهد، اما این پسر قصد دارد به دختری که در دنیای غمگینی گیر کرده کمک کند. فینچ پسری است که روی دیوار آرزوهایش دم از زنده ماندن می‌زند ولی از زندگی می‌ترسد و از آن هراس دارد. او شخصیت مرموزی است و ممکن است در طول سال، چندین روز غیبش بزند تا برود و خودش را پیدا کند. کارهایی که فینچ می‌کند شاید در نگاه بیننده عادی به نظر نیاید اما مانند فینچ و امثال افرادی که مثل او زندگی و تفکر می‌کنند، در اطراف ما کم نیست.

مساله افسردگی در نوجوانان در ایران، مساله‌ای است که در خیلی مواقع به شوخی گرفته می‌شود و از آن به عنوان بحران نوجوانی نام برده می‌شود. متاسفانه تفکر قالبی که در ذهن همگان شکل گرفته اینست که نوجوانان در دوران بلوغ، با این پدیده روبرو می‌شوند و این مساله خودش به مرور زمان گذر می‌کند؛ در حالی که باید گفت دوران بلوغ و مواجه شدن با این تفکرات، یکی از مهم‌ترین دوران شکل دهنده آینده شخصیت بشر است. نوجوانان در این دوران به کمک و هر چه بیشتر به والدین و دوستان خوب نیاز دارند وگرنه ممکن است کارشان به جاهای باریک کشیده شود.

ویولت از مشکلات فینچ آگاهی چندانی ندارد، اواسط فیلم است که او و فینچ کنار یک ساحل نشسته‌اند و او سر این پسر که عاشقش شده داد می‌زند که یک حقیقت از زندگی‌اش به او بگوید. پنهان‌کاری فینچ و نگفتن درباره وقایع تلخ زندگی‌اش و به اصطلاح «خودخوری» که می‌کند، باعث می‌شود که غم‌ها درون او تلمبار شده و تمام زانوهای غم دنیا هم نتوانند کاری کنند که او خالی شود. فینچ طفره می‌رود، حرف نمی‌زند و نمی‌خواهد افکار ناراحتش را با دیگری شریک کند. او تنها به خاطر دیگران زنده است و این دلیل، دلیل کافی برای زنده ماندن یک انسان نیست.

همانطور که گفته شد، متاسفانه در فیلم All The Bright Places آنطور که در کتاب به این زوایای پیچیده پرداخته می‌شود، بررسی موشکافانه‌ای صورت نمی‌گیرد ولی با این حال، بازهم یک اثر کاملا متفاوت به نمایش گذاشته شده که در آن عشق و عاشقی نوجوانان به گل و بلبل ختم نشده و واقعیت‌های دردناکی در سیر آن گره خورده است. فیلم‌هایی چون ستارگان بخت و اقبال ما و پنج فوت جدا و دوست دختر در حال مرگ من و…(که همگی از کتاب‌های به همین نام اقتباس شدند) موج نویی از این آثار عاشقانه نوجوانانه پدید آورده‌اند که دیگر زندگی آنها را صرفا به یک مدرسه با دخترانی دامن کوتاه و چیرلیدر و پسرانی با تیپ و قیافه‌های جذاب ختم نمی‌کنند. در عالم سریال‌های تلویزیونی نیز سریال ۱۳ دلیل برای اینکه… (که آنهم یک اقتباس سینمایی از کتاب است) معرف حضور اکثر فیلمبازها بوده و توانسته این موج جدید را به بهترین شکل نشان دهد.

موجی که در ادبیات آغاز شده، چند سالی می‌شود پایش به سینما هم رسیده و خوشبختانه آثار درخور توجهی نیز پیرامون آنها ساخته شده است. این بلوغ فکری در جریان سینمای عاشقانه نوجوانانه، مرز بین این فیلم‌ها با وافعیت زندگی در جهان امروز را کمرنگ ساخته و از همین رو باید آنها را ستایش کرد. فیلم All The Bright Places با تمام نقص‌های کمی که دارد (به ویژه در بازیگر و یا گریم و موسیقی نحیفی که می‌توانست بسیار تاثیرگذارتر باشد)، قابل احترام است و می‌خواهد قدم کوچکی برای امن‌تر ساختن جهان برای نوجوانان بیافریند. نوجوانانی که این روزها با تیغ روی پوست تنشان «خط می‌اندازند» و آنها را زیر یقه‌های اسکی و آستین‌های بلند پنهان می‌کنند و اندک اندک این زخم‌ها را عمیق و عمیق‌تر می‌کنند؛ باید بدانیم همانطور که فیلم All The Bright Places در پیامش آن را تکرار می‌کند؛ پیش از آنکه دیر بشود…خیلی دیر بشود، باید به داد آنها رسید.




وبگردی