حملات تیم ایران: طلایی و خطرناک

تیم ملی فوتبال ایران چهارشنبه شب اگرچه به اسپانیا باخت، اما شیوه بازی اش در نیمه دوم مسابقه به گونه ای بود که ما ایرانی ها برای اولین بار امیدوار شدیم که می توانیم طعم حضور در مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی را بچشیم.

تیم ملی فوتبال ایران چهارشنبه شب اگرچه به اسپانیا باخت، اما شیوه بازی اش در نیمه دوم مسابقه به گونه ای بود که ما ایرانی ها برای اولین بار امیدوار شدیم که می توانیم طعم حضور در مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی را بچشیم. پیروزی مقابل پرتغال یا مساوی با این تیم، در صورتی که مراکش اسپانیا را با اختلاف دو گل ببرد، پل های رسیدن ما به یک هشتم نهایی جام است. البته که پل دوم لرزصان و غیر قابل اعتماد است. مراکش تیم خوبی است ولی حتی اگر در روز خوبش باشد، بعید است مقابل اسپانیا چیزی بیش از تساوی نصیبش شود. پس بهتر است دوشنبه شب قید اتفاقات ورزشگاه کالینینگراد را بزنیم و فکری به حال مهار رونالدو و عبور از دفاع نه چندان محکم پرتغال بکنیم.
تیمی بی ستاره اما پرفروغ
تیم ایران به رهبری کی روش، ستاره ندارد اما در عوض شخصیت دارد؛ شخصیتی که محصول تفکر و وحدت و جنگندگی است. برای ما چندان تفاوتی نمی کند که سعید عزت اللهی از بازی اول محروم بود و روزبه چشمی در اثر آسیب دیدگی بازی دوم (و کل جام) را از دست داد؛ ما «تیم» هستیم. اگر رونالدو را از پرتغال بگیرند، پرتغال آب لمبو می شود. اگر مسی ندرخشد، آرژانتینی ها باید بعد از سه بازی ساک شان را ببندند و بلیت بخرند به مقصد بوینس آیرس. مارادونا هم که در جام جهانی ١٩٩٤ دوپینگی از آب درآمد، محرومیتش از ادامه حضور در جام در حکم نابودی تیم آرژانتین بود. ایران کی روش از جهاتی شبیه آلمان یواخیم لو است. مارکو رویس بهترین بازیکن آلمان قبل از جام جهانی ٢٠١٤ بود. او قبل از شروع مسابقات آسیب دید و فرصت حضور در جام را از دست داد. اما در غیاب رویس، تیم یواخیم لو رنگ تزلزل بر چهره اش ننشست. ژرمن ها بدون رویس رفتند و قهرمان شدند. اما کنار رفتن نیمار و تیاگو سیلوا از تیم برزیل در اثر آسیب دیدگی و دواخطاره شدن، موجب شد برزیلی ها ٧ بر ١ مغلوب آلمان شوند. تیم کی روش اما مبتنی بر هیچ بازیکنی نیست. اینکه چرا تیم ما پرفروغ اما بی ستاره است، بحث مفصلی می طلبد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت ولی اگر دوباره به تیم ایران در جام جهانی ٢٠٠٦ نگاهی بیندازیم، قطعا تایید می کنیم تیم بی ستاره صد بار بهتر از ستاره هایی هستند که در کنار هم تیم به معنای حقیقی کلمه نشده اند. علی کریمی و دایی و مهدوی کیا در آن جام چه کار مثبتی برای ایران انجام دادند؟ این تیم اما وحدت و جنگندگی دارد و این دو فضیلت را خرج تفکری می کند که در پس پشت بازی اش نهفته است. کافی است تیم فعلی کی روش را با تیم پرستاره جام جهانی ١٩٩٨ مقایسه کنیم. دست ما در آن جام باز بود. دایی و خداداد و مهدوی کیا و کریم باقری و خاکپور و عابدزاده را داشتیم و همگی نیز در اوج بودند. سایر بازیکنان آن تیم هم هیچ بد نبودند: پاشازاده، زرینچه، استیلی و... اما بازی تیم ایران در آن مسابقه جاودانه مقابل امریکا، مبتنی بر تفکر عمیقی نبود. نقطه قوت اصلی مربی آن تیم، همین بود که بازیکنانش را آزاد می گذاشت تا هر چه بلدند، رو کنند. در واقع بازی ما مبتنی بر خلاقیت بازیکنان مان بود نه مبتنی بر تفکر مربی تیم. و چون فکر و ایده عمیق و منسجمی برای به زانو درآوردن امریکا در کار نبود، بازیکنان تیم هم در چارچوب یک تاکتیک مشخص محصور نشده بودند. آنها کارگزار و خدمتگزار اندیشه مربی تیم نبودند. در آن آشفته بازار ستاره سالاری، کار اصلی سرمربی تیم انتخاب بهترین ترکیب برای اجرای سیستم ٢-٥-٣ بود؛ سیستمی که ما را به جام جهانی رسانده بود و ایویچ وقتی تصمیم گرفت آن را به ٢-٤-٤ تبدیل کند، روح تیم از دست رفت و خود بازیکنان زیرآبش را زدند! اگر در آن جام بازی ما در برابر امریکا مبتنی بر خلاقیت ستاره هایمان بود، نمایش مان در این جام مقابل اسپانیا در وهله نخست متکی به تفکرات کارلوس کی روش بود. شاید اگر کی روش هم آن بازیکنان را در اختیار داشت، کارش چو زلف یار پریشان و در هم می شد. در کندوی تیم کی روش، ملکه خود اوست. بنابراین بازیکنان تیم باید مثل زنبورهای کارگر باشند. کی روش کارگران زحمتکش و وظیفه شناس را به ستاره های مدعی ترجیح می دهد. در تیم کی روش، ستاره کسی نیست جز خود کی روش.



زیبا دفاع می کنیم

اگرچه هلند یوهان کرویف و برزیل زیکو در جام های ١٩٧٤ و ١٩٨٢ احتمالا بهترین و جذاب ترین تیم های تاریخ جام جهانی بوده اند، چراکه هر دو به شدت هجومی بازی می کردند، ولی نسل ما از خوزه مورینیو آموخته است که زیبایی فوتبال فقط به حمله کردن نیست؛ دفاع کردن هم می تواند زیبا باشد. کافی است شیوه دفاع کردن ایران ٢٠١٨ و آرژانتین ١٩٩٠ را مقایسه کنیم تا دریابیم که بازی دفاعی هم می تواند زیبا باشد.

در جام ١٩٩٠، انگشت پای راست مارادونا آسیب دید و او تا آخر جام نتوانست آن دیه گوی پرفروغ ١٩٨٦ باشد. آرژانتین بهترین بازیکن تاریخ فوتبال را در اختیار داشت؛ ژنرالی که مهتر مهتران بود. اما با این حال آرژانتینی ها جز در بازی مقابل کامرون و مسابقه مقابل ایتالیا، وقتی که از لاجوردی پوشان عقب افتادند، در تمام بازی هایشان مطلقا دفاع کردند و گاهی با ضد حمله (مقابل برزیل) یا کرنر (مقابل رومانی) به گل می رسیدند. کارلوس بیلاردو قبل از آغاز جام بنا نداشت آن قدر دفاعی بازی کند ولی بدشانسی و آسیب دیدگی و ضعف بازیکنانش موجب شد مقابل برزیل (یک هشتم) و یوگسلاوی (یک چهارم) و آلمان (فینال) فقط دفاع کند. تفکر بیلاردو دفاعی نبود و به همین دلیل وقتی آرژانتینی ها به ناچار بازی دفاعی را در پیش گرفتند، زیبا دفاع نمی کردند. اما مورینیو و سپس دیه گو سیمونه به ما نشان داده اند که دفاع کردن هم می تواند زیبا باشد. در بازی های کامپیوتری هم کافی است تیمی ضعیف را در مقابل یک تیم قوی انتخاب کنیم و سیستم تیم مان را دفاعی بچینیم و از اول تا آخر بازی هدف مان گل نخوردن باشد. در این صورت بهتر درمی یابیم که هماهنگ دفاع کردن هم زیبایی خاص خودش را دارد. پیش از مورینیو و سیمونه، البته ایتالیایی ها لذت بازی دفاعی را به پیرمردهای فوتبالدوست امروز چشانده بودند. زیبایی بازی تاریخی برزیل و ایتالیا در ١٩٨٢، فقط محصول حملات زیکو و ادر و سوکراتس نبود؛ دفاع جانانه ایتالیایی ها به رهبری شیره آ و جنتیله هم در رقم خوردن آن بازی زیبا بر صحیفه تاریخ فوتبال موثر بود. تیم کی روش هم زیبا دفاع می کند. از خوزه مورینیو گرفته تا کلارنس سیدورف و سایر کارشناسان همگی از نمایش دفاعی هماهنگ و جانانه تیم ایران لذت بردند؛ نمایشی که پرده آخرش حملات زهردار و نفسگیر یوزپلنگ ها بود. پس نگوییم که تیم ایران زیبا بازی نمی کند. بازی ما زیباست اگرچه دفاعی است. ما زیبا دفاع می کنیم و در شب فراموش نشدنی نبرد با اسپانیا، نشان دادیم که به وقت تهاجم نیز زیبا حمله می کنیم. حملات تیم کی روش مثل زهر مار بود؛ طلایی و خطرناک!



متاسفانه باید گل بزنیم

مهم ترین ضعف تیم ملی ایران، سخت گل زدن است. ایتالیا در جام جهانی ١٩٨٢ اگرچه به شدت دفاعی بازی می کرد ولی در چهار بازی آخرش مقابل آرژانتین، برزیل، لهستان و آلمان ١١ بار موفق به گلزنی شد. ما سخت گل می زنیم و این ضعف کمی نیست؛ چراکه در اکثر بازی های فوتبال برای در بر کشیدن عروس کامیابی، بالاخره باید وارد حجله گلزنی شد. اگر مقابل پرتغال هم گل نزنیم و حذف شویم، کم کم زیبا دفاع کردن تیم ایران فراموش می شود و همه متوجه این واقعیت می شوند که در سه بازی در جام جهانی، فقط یک گل زده داشتیم آن هم به لطف مدافع مراکش! حملات تیم کی روش اگرچه زهردار است ولی کم شمار است. بازیکنان ما هم کریس رونالدو نیستند که هر موقعیت گلی را گل کنند. در برابر پرتغال به حملات پرشمار نیاز داریم چراکه حتی اگر بخت در همان نیمه اول به کمک ما بیاید و به رغم بازی دفاعی، نیمه اول را با برتری ١ بر صفر به پایان ببریم، هیچ تضمینی در کار نیست که ٤٥ دقیقه دیگر می توانیم دفاع کنیم و گل نخوریم. این دوره شاید آخرین جام جهانی رونالدو باشد. او در اوج آمادگی است. عزمش را برای آقای گلی جزم کرده. اراده معطوف به قهرمانی دارد. صعود از گروه کمترین خواسته اش است. در دو بازی ٤ گل زده و پایش که هیچ، نفس هایش هم بوی گل می دهد. بنابراین مقابل پرتغال باید بیشتر و جسورانه تر حمله کنیم. دفاع پرتغال چنگی به دل نمی زند. تیم ما هم پر از مهره های هجومی است: سردار آزمون و قوچان نژاد و جهانبخش، سامان قدوس، مهدی طارمی و اشکان دژاگه و... پس کی روش باید یک بار هم که شده، دستور بازی هجومی را صادر کند. بازی دفاعی آمیخته به ضد حمله یا بازی هجومی دیرهنگام، ممکن است حملات کمی را نصیب ما کند و با حملات کم شمار، شاید به گل نرسیم. شاید همان نمایش هجومی نیم ساعت پایانی بازی با اسپانیا را در بازی با پرتغال باید پس از سپری شدن بیست دقیقه نخست مسابقه تکرار کنیم. نیمی از نیمه اول را دفاع کنیم تا تب رونالدو بخوابد و بعد از آن، رونالدو را به سرنوشتی دچار کنیم که گویا قرار است دامنگیر مسی شود؛ حذف زودهنگام از جام جهانی! ایسلندی ها (با نباختن به کرواسی) مسی را ناک اوت کنند و ما رونالدو را. تراژدی از این زیباتر؟! به پرتغال گل بزنید تا ایران گلستان شود!