همزمانی استفاده از استراتژی های بازاریابی “Pull” و “Push”(فشار و کشش ) در صنعت داروسازی

بازاریابی فشار یک استراتژی ترویجی است که در آن شرکت ها تلاش می کنند محصولات خود را به مشتریان بفروشند .'فشار' ناشی از این مورد است که بازاریابان تلاش می کنند محصولات خود را به مصرف کنندگان تحمیل کنند. برای مثال : ارائه تخفیفات فراوان به عمده فروش و خرده فروش بازاریابی کششی روی دیگر استراتژی فشار است . هدف بازاریابی کششی این است که مشتریان به سمت شما بیایند.به عنوان مثال : تبلیغ در رسانه های اجتماعی ، تبلیغات دهان به دهان

همزمانی استفاده از استراتژی های بازاریابی “Pull” و “Push”فشار و کشش در صنعت داروسازی

فروش به معنی پیدا کردن مشتری برای محصول است . شرکت ها از انواع مختلف بازاریابی برای فروش محصولات خود استفاده می کنند که یکی از این استراتژیها ،استراتژی پول و پوش یا به عبارتی استراتژی فشار و کشش است .
بازاریابی فشار یک استراتژی ترویجی است که در آن شرکت ها تلاش می کنند محصولات خود را به مشتریان بفروشند ."فشار" ناشی از این مورد است که بازاریابان تلاش می کنند محصولات خود را به مصرف کنندگان تحمیل کنند. برای مثال : ارائه تخفیفات فراوان به عمده فروش و خرده فروش
بازاریابی کششی روی دیگر استراتژی فشار است . هدف بازاریابی کششی این است که مشتریان به سمت شما بیایند.به عنوان مثال : تبلیغ در رسانه های اجتماعی ، تبلیغات دهان به دهان
شعاری به این عنوان " بازاریابی یعنی همه چیز" وجود دارد
صنعت داروسازی نیز برای رشد خود نیاز به بازاریابی علمی دارد .

شرکت های داروسازی ایران با سیستم فشاری عمل می کنند. به این معنا که به عنوان مثال می گویند: « 4 جعبه داروبخر، دو جعبه رایگان دریافت کن». این بازاریابی نیست و سیستم ترویج فروش به روش فشاری است.
در جال جاضر سیستم بازاریابی در صنعت داروسازی، علمی نیست. به همین علت است که داروخانه دارو را به این روش از شرکت تولیدکننده خریداری کرده است آن را به بیمار و پزشک تحمیل می کند.
راه حل چیست ؟راه حل استفاده از بازاریابی کششی برای دارو است . استفاده از شیوه دهان به دهان برا ی تبلیغ دارو یکی از این روشهای بازاریابی کششی است .شناخت مصرف کننده از نوع کارخانه دارویی سازنده باعث می شود که در مراجعه به داروخانه این برند را طلب کند .
روش دیگر بازاریابی کششی، تبلیغ یک بیماری و برجسته کردن بیماری و تبلیغ شرکت تولید کننده دارو است
این کار می تواند به صورت ها مختلف انجام شود، مثلا ممکن است در مورد یک بیماری نادر تبلیغ انجام شود یا اصلا یک جنبه ناخوشایند زندگی مثل افسردگی و... که پیش از آن کمتر کسی به آن توجه می کرد، پررنگ شود. به این ترتیب، بیماری، اهمیت اجتماعی پیدا می کند و جامعه به تکاپو می افتد که داروی آن را تهیه کند.

یک مثال کلاسیک در این زمینه کاری بود که شرکت معتبر داروسازی مرک Merck در دهه ۶۰ میلادی برای فروش بیشتر داروی ضد افسردگی آمی تریپتیلین انجام داد. در آن زمان توجه زیادی به افسردگی بالینی نمی شد و افسردگی زیاد تحت درمان طبی قرار نمی گرفت. به همین خاطر مرک هزاران نسخه از کتابی در مورد افسردگی را خرید و به رایگان برای هزاران پزشک عمومی در ایالات متحده فرستاد. به ناگاه میزان تجویز آمی تریپتلین بالا رفت، در حالی که از نیمه دهه پنجاه، ایمی پرامین در دسترس بود.

اگر ژرف به جامعه بنگریم، می بینیم که شاید چنین شیوه های بازاریابی فراتر از تحت تأثیر قرار دادن فروش داروها، باعث بازنگری مردم به بدنشان شده باشد. اکنون، شخصیت بسیاری از افراد با بیماری شان پیوند خورده است و تشخیص بیماری مردم، مبدل به بخشی از وجودشان شده است. بیش فعالی، ریفلاکس، IBS یا سندرم روده تحریک پذیر، اختلال دوقطبی در چنین دیدگاهی با ماهیت شخص ترکیب می شوند.
در جایی که شاید نتوان تبلیغ دارو را از رسانه ها کرد ولی می توان از رسانه های اجتماعی استفاده کرد و آگاهی از برند مردم را بالابرد .تا مردم متوجه شوند فلان کارخانه دارویی در کشور وجود دارد که این خود سبب بازاریابی کششی و کشش مردم به سمت داروهای این کارخانه ها می شود .اگر اکنون از مردم سوال شود چند کارخانه دارویی در ایران وجود دارد و نام ببر ؟ به جرات می توان گفت که 90درصد مردم قادر به پاسخگویی به این سوال نیستند .شناخت مردم از برند کارخانه های دارویی در افزایش فروش دارو ان کارخانه موثر است .