
خرافات جمع واژه عربی (خرافه) به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر، هر نوع پندار عجیب برای مردم عوام است. معمولاً خرافات ریشه در گرایش های درونی یا باطنی در زندگی بشر داشته اند و به مرور تبدیل به خرافه شده اند. آنچه مورد اتفاق فیلسوفان است این است که هیچ تعریف مشخص و همه پسندی درباره خرافه وجود ندارد و تعریفی که از خرافه به معنای امر موهوم در ذهن مردم است بسیار نا مشخص و گنگ به نظر می رسد.
واژه شناسی
واژه خُرافه، واژه ای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. نام پاییز هم در عربی «خریف» است که ممکن است از همین ریشه مشتق شده باشد. «خُرافه» مصدر این فعل است. مرحوم دهخدا و دکتر معین در معنای خرافه نوشته اند: خرافه در عرف لغوی، سخنان پریشان و نامربوط ولی خوشایند یا عادت و عقیدتی بیرون از مبنای عقل و ناسازگار با آموزه ها و موازین شرع و حتی عرف را گویند. در روایتی از محمد، پیامبر مسلمانان، نقل شده است که خرافه مردی از قبایل یمن بود و مدتی توسط اجنه ربوده شد و پس از مدتی به قبیله اش بازگشت و هنگامی که رویدادهای عجیب از زندگی جنیان را بیان می کرد، در میان اعراب به شهرت رسید. در عربی، به هر سخن عجیب که از عالمی غیر از عالم بشری و علم و تجربه انسانی آگاهی می داد، حدیث خرافه می گویند.
بعضی از باورهای خرافی، مخصوص یک فرهنگ خاص اند. مثلاً بعضی از مردم سواحل جنوبی ایران معتقدند که موجودی به نام ام الصبیان به سراغ بچه ها می رود و آن ها را آزار می دهد. این مردم برای دور کردن ام الصبیان چوب عود را به شکل+ درمی آورند و به گردن بچه ها می اندازند. بعضی از باورهای خرافی، شخصی و مخصوص یک فرد خاص اند، مثلاً کسانی که، همیشه افراد معتقد به دین (هر دینی)، باور دارند که خرافات شامل عقاید دینی و مذهبی نمیشود چرا که از دستورات خدا و پیامبران گرفته شده، اما بسیاری از اندیشمندان و عقل گرایان بر این باورند هرگونه عقیده دینی و مذهبی هم میتواند خرافه باشد.
در دین اسلام ریشه خرافات در ضعف ایمان دانسته شده است و نقل شده است اگر میزان ایمان و اعتقاد به پروردگار در فرد کم شود به همان اندازه میزان میل به خرافات در او بیشتر می شود، چه بسا افرادی که با باور خرافات غلط زیان های شدید و گاهن غیرقابل جبرانی دیده اند.
خرافات بخش بزرگی از فرهنگ جوامع انسانی را تشکیل می دهد. رفتارهایی که هیچ دلیلی برای انجام آن در دست نداریم و غالباً در فرهنگ های مختلف به عنوان آداب و رسوم اجتماعی بدیهی و بدون نیاز به دلیل در نظر گرفته می شوند. مثلاً زدن به تخته برای رد بلا یا بدیمنی گربه سیاه و بسیاری باورهای دیگر. اینکه در تولد شمع های روی کیک را فوت می کنیم و باور می کنیم که در زمان فوت کردن شمع باید چشمهایمان را ببندیم و آرزویی کنیم. اینکه دیدن تفاله چایی در استکان نشانه قریب الوقع بودن یک مهمان ناخوانده است؛ اینکه آیینه شکسته ۷ سال پیاپی بدبختی در پی دارد برای از بین بردن این نحسی باید تکه های شکسته آینه را جمع آوری و زیر نور ماه در خاک دفن کرد؛ از جمله این خرافه های بی پشتوانه است.
یکی از معضلات همیشگی جوامع، مخلوط شدن حقایق و باورها با خرافات و کج فهمی ها می باشد. چه بسا باورهایی که پشتوانه مشخص و صحیحی نداشته، ولی مرور زمان آن را تا مرز یک اعتقاد مقدس پیش برده است.
دنیای امروز چنان در گرداب خرافات گرفتار شده که بخش بزرگی از فضای فرهنگ جهانی را اوهامی بی اساس فراگرفته است؛ کتاب ها، نشریات و سینما در سطح گسترده ای در خدمت نشر خرافات و ترویج توهماتی است که مردم را سرگرم نموده و از اندیشه های درست و خردورزی و کوشش و پشتکار دور می کند.
صرف نظر از خرافاتی که امروزه با مقاصد سوء و اهداف غیرانسانی ازجمله استعمار و استثمار بشر، از سوی برخی افراد بلکه گروه ها و قدرت های سودجو، ساخته و پرداخته می شود، با توجه به ریشه ی تاریخی و آثار به جای مانده از گذشتگان، خرافات به عنوان پدیده ای انسانی، همواره و در دوران مختلف با انسان همراه بوده و جزیی از رفتار فرهنگی، اجتماعی و فردی او به شمار می رفته است. درحال حاضر نیز این پدیده کماکان به عنوان بخشی از فرهنگ جوامع محسوب شده و در زندگی آن ها حضور دارد.
در هر حال آن چه اهمیت دارد اصل وقوع و محقق بودن وجود خرافات است که همواره وجود داشته و بزرگان دین و فلسفه، پیوسته سعی در زدودن این گونه خرافات داشته و همگان را به واقع گرایی و حقیقت جویی ترغیب نموده اند.
وجود خرافه و اعتقاد به آن، منحصر به جامعه ما و فقط ایران نیست. در همه کشورها و در همه آیین ها و دین ها، خرافه، با شدّت و ضعف آن وجود دارد؛ امّا آن چه مسلّم است، هر چه بهره ی انسان ها از دانش و بینش کمتر باشد، به همان نسبت، از واقعیت ها دور می شوند و دل در گرو امور غیر واقعی و خرافات می نهند.
متأسّفانه در جامعه ی ما دو شیوه برخورد نادرست نسبت به خرافات وجود دارد.
اول، ورود گزاره ها و اعتقادات بی پایه با عنوان های فریبنده و دل خوش کننده به قلمرو امور حقیقی و دینی است که بسیار خطرناک و آسیب زننده است. همچنین موجب بی اعتمادی دین گرایان به اصل دین و دیگر گزاره های درست دینی می شود.
دوم، نحوه برخورد و مبارزه با خرافات است که عدّه ای با نام آگاهی نسبت به خرافات و قصد مبارزه با آن ها، با بسیاری از اعتقادات و رسوم دینی، تحت این عنوان به مبارزه بر می خیزند.
نمونه هایی از خرافه ها و اعتقادهای نادرست که انسان را قعر در اشتباه و ضعف می کند جمع آوری و جمع بندی شده، و هدف از این صحبت ها برای آشنایی بیشتر جامعه با چنین اعتقادات بیهوده ای است که جز اتلاف وقت، هیچ بهره دیگری ندارد.
چشم زخم
آن چه باید دانست این که در قدرت شگرف چشم تردیدی وجود ندارد، ضمن این که، از نظر عقلی نیز چشم زخم امر محالی نیست، چه این که بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند در بعضی از چشم ها، نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده، که خواب مغناطیسی نمونه ای از همین نیروی مغناطیسی چشم ها است. یکی از اموری که امروزه برای بسیاری از مردم سوال برانگیز و چه بسا هولناک شده برخی مواقع، وقتی کسی بیمار شد و حدس زدند که براثر چشم شور بوده است، برای او تخم مرغ می شکنند و معتقدند به این وسیله هم، کسی که چشم زده است شناخته می شود و هم اثر آن باطل می گردد. به این منظور کسی تخم مرغ را در دست می گیرد و درحالی که دیگری نام اطرافیان و همسایگان و مهمانان را بر زبان می آورد، با ذغال روی تخم مرغ نشانه می گذارد و تخم مرغ را کمی می فشارد و این کار آن قدر تکرار می گردد تا تخم مرغ بشکند. نام هرکس که بر زبان بوده یا دست بر روی نام هرکس قرارگرفته باشد، او چشم زده است.
فال بد زدن
یکی دیگر از خرافاتی که امروزه برخی از مردم، به عنوان یک معضل بزرگ بدان نگاه می کنند، روبرو شدن با افرادی است که زبانشان به شومی و بدی می چرخد و همیشه قسمت بد ماجرا را فرض و نقل می کنند. این تعبیر یعنی همان فال بد زدن معروف، که بین مردم رواج دارد و به برخی افراد، اشیا، روزها و حتی حیوانات، نسبت شومی و نحسی داده و از آن فاصله می گیرند، گویا که مواجه شدن با آن ها همان و گره افتادن و به بن بست رسیدن کارشان همان. اما حقیقت این است که فال نوعی خوشبختی و شگون پنداشتن است در مقابل تطیر که به معنای بدشگونی است؛ امّا در فرهنگ فارسی فال نوعی بدی و شومی است.
بدشانسی
از دیگر خرافاتی که امروزه بسیار رواج یافته است، اعتقاد و باور به کلمه ای به نام شانس است که نه تنها هیچگونه واقعیت خارجی ندارد، بلکه باعث رکود و ضعف بیشتر انسان شده و دستاویزی برای گناهکاران و افراد سست، بی تدبیر و مانند آن ها می شود تا خود را تبرئه نموده و همه چیز را به گردن شانس و بخت بدشان بیندازند. در جای خود ثابت شده است که این عالم تحت تدبیر و اراده الهی است که هیچ حادثه و اتفاقی بدون دلیل حادث نمی شود و اگر چیزی از دید ما پنهان بود، باید آن را به حساب محدود بودن دانسته های خود و عدم اطلاع از واقعیات و حکمت های پشت پرده ای دانست که بر طبق مصلحت الهی اتفاق می افتد و صد البته نقش تدبیر، تلاش و دیگر عوامل را نباید نادیده گرفت.
از خرافات رایج
ما ایرانی ها به این موضوع باور داریم که اگر هنگام سال نو مشغول کاری باشیم تا آخر سال نیز در حال انجام آن کار خواهیم ماند یا اگر هنگام تحویل سال نو، پول در دست بگیریم در تمام طول سال، جیب مان پر پول می شود.
خیلی از شایعات و خرافات نیز به حیوانات مربوط می شود. مثلا اگر در ابتدای صبح گربه سیاه ببینید، برای شما بد یمن است و یا موی گربه نازایی می آورد و تا می توانید از گربه دوری کنید یا در خانه خود گربه نگهداری نکنید. یا اینکه اگر سگ در خانه داشته باشید، فرشته ها به خانه تان نمی آیند و دعاهایتان نیز مستجاب نمی شود.
زنبور: اگر زنبور در خانه ای وارد شد، به این معنی است که به زودی مهمان برای آن خانه می آید.
پرنده: وارد شدن پرنده در خانه ای، نشانه مرگ است.
خرافه دیگری که اصلا با عقل جور در نمی آید و قابل قبول نیست این است که اگر زیاد ته دیگ بخوری، شب عروسیت باران می آید.
برخی اعتقادات و خرافات نیز برای دوری از چشم بد است. مثلا: اگر از کسی تعریف کردی، بزن به تخته تا طرف چشم نخورد. یا برخی دیگر وقتی از کسی تعریف می کنند برای اینکه چشم نخورد کمی او را می خارانند تا از چشم بد به دور باشد.
برخی بر این باورند که اگر قیچی را خیلی زیاد باز و بسته کنید، در خانه دعوایی روی می دهد و این کار خوش یمن نیست.
خیلی آدم ها تا اسم جن می آید، سرشان را اینور و آنور می کنند و به اطراف فوت می کنند و بسم الله می گویند، تا یک موقع جن سراغشان نیاید. این آدم ها همینطور به زبان آوردن نام جن را بدشگون می دانند زیرا بر این باورند که با این کار ممکن است آن ها احضار شوند.
وقتی چیزی در محیط کار یا خانه گم می شود، میگویند کار جن ها است و برای اینکار باید چیزی گره بزنند تا آن را به شما برگردانند.
وقتی آب جوش می ریزند اول بسم الله می گویند، چون معقتد هستند بچه جن میسوزد و والدین او بعدا برای انتقام به سراغشان می رود.
برخی مردم نیز معتقدند که جایی که خرابه یا قدیمی باشد در آنجا جن ها زندگی می کنند. همچنین برخی افراد بر این باورند که اگر فلزات یا چیزهای نوک تیز را نزدیک خود داشته باشند، موجب فرار جن و پری می شود.
از همه جالب تر خرافات هایی هستند که درباره آمدن مهمان یا به مهمانی رفتن است.
اگر ببینید که یک لنگه از کفشتان روی آن یکی افتاده است، مهمان می آید. بعضی دیگر می گویند که اگر تفاله چای روی چایتان بیاید، مهمان به خانه تان می آید، قانون هایی هم برای این خرافات خود دارند: مثلا اگر یک تفاله روی چایتان باشد، یک مهمان در راه است، اگر دو عدد باشد، دو مهمان در راه است، اگر تفاله ها به هم چسبیده باشند، مهمانانتان زن و شوهرند یا اگر تفاله ها دور از هم باشند، این مهمان ها غریبه اند و نباید در را به رویشان باز کنید چونکه برایتان بدشگونی می آورند. یکی دیگر از نشانه های مهمان آمدن افتادن یکی از مژه هایتان زیر چشمانتان است.
یک سری شایعه ها و خرافات دیگر درباره برخی نقاط بدن هستند. مثلا اگر کف دست راستتان بخارد، پولدار می شوید، کفت دست چپتان بخارد، خرجت زیاد می شود، سر بینیتان بخارد، به مهمانی می روید و کف پایتان بخارد به راه دور خواهید رفت. اگر پلک چشم چپتان بپرد، خبر خوشی برایتان می آید، اگر پلک چشم راستتان بپرد، غم و اندوه برایتان می آید. اگر گوش راستتان سوت بکشد، کسی از شما در حال تعریف کردن است، اگر گوش چپتان سوت بکشد، کسی دارد پشت سر شما بد می گوید. اگر مژه تان رو گونه تان بیافتد اجل است باید زود آن را بردارید. اگر حواستان نباشد و زبانتان را گاز بگیرید در آن زمان دارند غیبت شما را می کنند و اگر نبض چشمانت بزند نیز یعنی کسی دارد پشت سر شما حرف می زند.
برای عطسه کردن هم حتی خرافات داریم. اگر هنگام عطسه در حین انجام کاری بوده باشید، باید کمی صبر کنید بعد دوباره کارتان را ادامه دهید اگر دوبار عطسه کنید، خیلی بیشتر باید صبر کنید و سپس کارتان را ادامه دهید.
برخی دانش آموزان در امتحان هایشان از یک خودکار خاص استفاده می کنند و معتقداند که آن خودکار برایش شانس می آورد.
عدد سیزده: در بیشتر هتل ها اتاقی به شماره ۱۳ وجود ندارد یا در آسمان خراش ها آسانسور از طبقه دوازده به چهارده می رود.
نمک: در جوامع اسلامی برخی بر این باورند پاشیدن مقداری نمک در اطراف خانه اجنّه را دور میکند.
خالکوبی دریانوردان: بعضی از دریانوردان اعتقاد دارند که خال کوبی کردن بدن، آن ها را در برابر خطرهای دریا حفظ می کند.
خوش شانسی با نعل اسب: برخی ها بر این باورند که نعل اسب باعث خوش شانسی میشود، برخی مغازه داران در، درِ ورودی مغازه خود نعل اسب زده اند تا موجب افزایش مشتری شود.
چند خرافات جالب دیگر اینها هستند که اگر هنگام صحبت کردن بی اراده اسم کسی را ببرید، معلوم می شود آن شخص که اسم او را آورده اید در همان ساعات به یاد شما بوده است. یا مثلا اگر شما به محض اینکه وارد مغازه ای شوید، آن مغازه شلوغ شود، یعنی شما خوش قدم هستید و قدم خوبی دارید.
البته محدوده خرافات رایج در کشور بدین جا ختم نمی شود و خرافات فراوان دیگری همانند 13بدر، چهارشنبه سوری، توقف و صبر هنگام عطسه، قمه زدن، بستن بخت دختران، آش بی بی حور، آش بی بی سه شنبه، آش بی بی نور که نماز و آداب مخصوصی دارد و حلوای این سفره را نامحرم، پسر نابالغ و آسمان نباید ببیند، روشن کردن شمع در زیارتگاه ها و قبور امامزادگان، سادات و علما، گره زدن نخ به ضریح ها و حرم ها، قفل زدن به ضریح برای رسیدن به مقصود و دفع شر دشمنان و بدخواهان، خواب نامه های جعلی، فال بینی و فال گیری. در همه اشکال متنوع و مختلف خود نظیر فال قهوه و نخود تا فال تاس و ورق، سرکتاب بازکردن و رمالی و فال حافظ، کف بینی، چهره بینی، پیشانی بینی، خط بینی، آب بینی، آیینه بینی و ...
نمی توانیم انکار کنیم که خیلی از ما خرافه گرا یا خرافه زده هستیم یا دست کم به برخی از این خرافه ها اعتقاد داریم. اساسا خرافات هنگامی اتفاق می افتد که مردم در رویارویی با مشکلات زندگی، سرگردان شدن و ناامیدی، به ناچار به خرافات روی می آورد. برای مثال مراجعه به فالگیرها یا جادو جمبل برای این است تا از این راه بتوانند به یک آرامش درونی و اعتماد به نفس برسند. از آنجایی که هیچکدام از ما، بدشانسی، غم یا بی پولی را دوست نداریم، خیلی از ما که حتی اعتقادی هم به این خرافه ها نداریم، به این دلیل که این باورهای غلط مدام در جامعه تکرار می شود و دهان به دهان می چرخد، برای احتیاط از این مسائلی که بیشتر مردم می گویند بد است، دوری می کنیم.
غافل از این که همه خرافات ذکر شده ساخته ذهن خودمان است، هیچکدام پایه و اساس عقلانی ندارند و در حقیقت هیچ ذهن منطقی پاسخی برای این چیزها ندارد. خرافات صرفا اعتقادات و باورهای شخصی ماست که با تلقین های مکرر در ذهن ما ایجاد می شود و هنگامی که به یک اتفاق به طور مستمر فکر کنیم، قطعا برای ما به وقوع می پیوندد. اگر به هرکدام از این خرافات معتقد باشیم، یعنی چشممان را به روی اتفاقات مثبت بسته ایم و فقط چیزهای بد را میبینیم و خواهیم دید که به آن باور داریم.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است