ـ منشأ حرکت دورانی مارپیچ:

شکل حرکت حلزونی را می‌توان به وفور در طبیعت جست و جو کرد. از مجرای حلزونی شکل داخل گوش انسان تا مسیر حرکت بادها از جماد و نبات تا سیر و سلوک عارفانه و سماع دراویش. اما در این تحقیق آثار تجسمی مورد نظر است. « بنابر گفته‌های هردوت، ایران باستان شامل قبایل غربی ایران (مادها و پارس‌ها) و هم ایرانیان شمال یعنی سکاها می‌شدند.» نمونه‌های برجسته‌ای از حرکت مارپیچ را می‌توانیم در هنر قوم سکاها (Scythes) بیابیم.» در آثار مادها و هخامنشیان و ساسانیان نیز ردپای آن را می‌توان پی گرفت. عناصر تزئینی اسلامی از این کهن میراث غنی که ما به الاشتراک اقوام آسیا و خاور نزدیک و اروپای جنوبی بود، به محض آنکه یونانی مآبی (هلنیسم) با هنر اساساً انسان‌نمای خود، پس نشست، دوباره پدیدار شده، توشه و مایه می‌گیرد. هنر مسیحی در قرون وسطی نیز از همین میراث بهره گرفت.


این نقش در هنر ساسانیان در شکل بال متجلی می‌شود و در دوره عباسی در قرن ۱۱. م بیشترین گسترش را به شکل آرابسک‌های گیاهی پیدا کرده. هرتسفلد معتقد است که اینها از آرایش شاخ و برگ کلاسیک مشتق شده‌اند و ارنست کونل پی برد که اساس آرابسک‌ها مربوط به دوران باستان است. تعدادی از گچ کاری‌ها و سفال‌ها در نیشابور مربوط به دورهٔ‌ سامانی از موتیوبال‌ها و در مسجد نائین (۹۶۰) مربوط به سلسله بویه (۱۰۶۲ـ ۹۳۲) موجود است. بیشتر طرح‌ها با خطوط کوفی ترکیب شده‌اند. محراب مشهدی مصریان (واقع در جنوب شرقی ساحل دریای خزر) در قرن دهم یکی از مهم‌ترین مثال‌ها برای اساس و گسترش آرابسک‌ها بود.


در تذهیب قرآن‌های دوره سلجوقی متعلق به قرن ۱۱و ۱۲ـ م حروف در شکل تزئینی متعالی نوشته شده‌اند با قلم‌هائی که به آرابسک‌های هندسی ختم گشته‌اند. همه این مثال‌ها چگونگی مراحل شکل‌گیری موتیو بال‌ها از شکل اولیه متعلق به ساسانی به عنوان زمینه‌ای برای آرابسک است. فرم شکیلی از موتیو آرابسک که به طور عادی گسترش پیدا کرد. شاخه مهمی از تزئین در هنر ایران شد. تأثیر هلنیستی بیشتر در غرب ایران و تأثیر هنر ساسانی در مرکز و شرق ایران قوی‌تر بوده است. موتیوهای آرابسک (اسلیمی) در دوره سلجوقی به عنوان پس زمینه‌ای برای تزئینات دیگر مانند خط کوفی و طراحی‌های تزئینی با موتیوهای انسان و حیوان پیوند خورده‌اند. در اواخر قرن ۱۳ـ م و اوایل قرن ۱۴ـ م طرح آرابسک ادامه پیدا کرد.


بعد از تأسیس سلسله ایلخانان در سمرقند و هرات گسترش زیادی در نقشی و کنده‌کاری در چوب و سنگ پیدا کرد. کامل‌ترین گسترش ارابسک متعلق به قرن ۱۶ـ م است که در دورهٔ صوفیه به طور وسیعی درصنایع دستی و شیشه‌کاری‌های فلزی و تزئین داخلی و در سر لوح همه کتاب‌ها هنرنمائی کرد. در اصل هنر اسلامی تألیف همراه با پیرایش هنر تمدن‌های باستانی کهنن همچون ایران و یونان و هند و مصر همراه است. اسلیمی یا آرابسک به حدی پالایش و پیرایش یافته است که به یک ویژگی اصیل هنر اسلامی تبدیل شده است.


ـ مفهوم نمادین حرکت دورانی (مارپیچ):

در بررسی نگاره‌های دوران باستان، به استفاده بی‌شمار این نقوش در سفالینه‌های آنان بر‌می‌خوریم. در اصل سفال‌های منقوش. به نوعی تنها کتاب موجود تاریخ هنر باستان هستند که ما را در پیگیری منشأ نقوش یاری می‌کنند. الهام از طبیعت در نقوش دوران باستان رایج بوده است. حرکت مارپیچ موجود در شاخ قوچ یا بز حرکت مارپیچ در گیاهان به ویژه گیاه هیوم و حرکت پیچان صلیب به مفاهیم نمادین مقدسی اشاره داشته است.«در دوران پارتی و ساسانی شاخ قوچ از نمادهای باروری و حاصلخیزی بوده است.» به سبب شباهت ظاهری با ماد، نماد ماد است.


«شاخ‌های قوچ به منزله سمبل جهان محسوب شده‌اند.» «هیوم در دنیای مینوئی ایزد است و در دنیای زمینی گیاه.» «مناسک فشردن این گیاه با شماری از پدیده‌های آسمانی چون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد با این همه، هوم را مویدی ایزدی به شمار می‌آورند که خود قربانی غیر‌خونین است اما قربانی خونین انجام می‌دهد.» «سومه. یکی از شخصیت‌های اصلی در مناسک ودائی است که در او هم گیاه است و هم خدا. شیره گرفته از این گیاه نوشابه‌ای است با نیروی شفا‌بخش سومه دارای سیطره جهانی است.» «هوم ایرانی کاملاً شبیه سومه است و آن را اکنون با افدرا Ephedra یکی می‌دانند گمان می‌شود این گیاه به صورت عادی خود نیرو می‌بخشد و شفا می‌دهد چه رسد به وقتی که بر آن دعا بخوانند.»


خط و خم دار یا مارپیچ S در سواستیکا یا صلیب نیز به کار گرفته شده «خورشید آریائی» یا «گردونه مهر» نام‌‌های دیگر نشانه آسیائی معروف به سواستیکاست. « این نقش گاه ۲ بازوی خود را از دست می‌دهد و شکل (S) می‌گیرد.» «مرکز این نشان نماد مرکزیت و وحدت الهی است.» «همچنین این علامت در دین مهر نشانه اتفاق مردم چهار سوی جهان است که بعدها مسیحیت آن را گرفته. پایه آن را کشیده و به شکل صلیب در آورده است.» اگر به اصول هندسی «رسم منحنی حلزونی» شکل توجه کنیم عنصر پویائی را در بنیادهای آن مشاهده می‌کنیم به ویژه اگر آن را با رسم دایره مقایسه کنیم همچنان که می‌دانیم نقطه کانونی دایره ثابت است و منحنی حاصل از رسم دایره به نقطه اولیه برمی‌گردد و به یک دوره و تسلسل می‌‌انجامد، در حالی‌که حرکت بر روی منحنی حلزونی از تصاعد برخوردار است.


مرکز یاکانون منحنی حلزونی خود در حال حرکت است. مفاهیم نمادین حرکت مارپیچ در اقوام و ادیان مختلف به نقاط اشتراک معانی می‌رسد که اتحاد ریشه‌ای انسان‌ها را بیشتر نمایان می‌سازد. تحول حرکت خطی مارپیچ از نماد باستانی به یک نماد مذهبی و ظهور آن در دوران مختلف تاریخ بشر با مفهوم مشترک و غالباً مقدس. یک عنصر وحدت بخش در میان اقوام و مذاهب مختلف است.


ـ مفهوم مشترک حرکت منحنی حلزونی در فرهنگ اسلام و مسیحیت:

از جمله وجوه اشتراک در هر دو دین مهم جهان. استفاده از یک عنصر تصویری با زیربنای مشترک زیبا‌شناختی و مفهوم نمادین است. خطوط و شاخه‌های گیاهی به شکل منحنی مارپیچی شکل، وجه مشترک و هندسه مشترک آثار هنری را تشکیل می‌دهند، نوع گیاه و اینکه چه ثمره‌ای از این شاخه‌ها روییده باشد مفاهیم گوناگونی را متبادر می‌کند. که البته مفهوم محوری و اصلی «رهائی از عالم اسفل» همواره جایگاه ویژه خود را حفظ کرده است. در هنر مسیحیت اشکال مارپیچ با برگ‌ها و میوه «تاک‌های پربار. معرف سرچشه خون رهائی بخش مسیح هستند.» تینوس بورگهات، اسلیمی را فقط امکان آفرینش هنری بدون پرداختن به تصاویر نمی‌داند بلکه آن را وسیله‌ای برای انحلال آن چه در نظام ذهنیات با تصویر مطابقت دارد می‌داند. وزن و ریتم اسلیمی به اضمحلال هواهای نفسانی می‌پردازد. تداوم آن مانع از استذکار فردی است. پوشانندگی آن «یادآوری رمزگری حجاب است.»


تفاسیر بسیار زیادی از حرکت اسلیمی در اسلام شده است. همانند: سیر و حرکت معنوی سیر الی ا...، از خود به خدا رسیدن و مفاهیم بسیار مجردی که از این حرکت ناشی می‌شود. آن چه فرض تحقیق را قوت می‌بخشد دقیقاً مجموعه نتایج منطقی و روحانی و حسی از شواهدی است که حرکت ثانویه صعودی یا نزولی ناشی از حرکت دورانی در زیر ساخت ترکیب‌بندی‌های تابلوها برای ایجاد عمق یا برجسته نمائی نیز مربوط می‌شود.


حرکت حلزونی یا اسلیمی صرفاً برای. تزئین انواع مختلف سطوح از بنا و کتاب و صنایع دستی و اشیاء نبوده بلکه نشانه‌های مقدسی را به همراه داشته است. در اصل ویژگی ریتم و تکثیر عناصر، «ذکر و حرکت و سلوک عارفانه». مفهوم دینی و مقدس نقوش تزئینی است. تزئین می‌تواند بیان نمادهای مقدس باشد به گفته هانری ماتیس: « بیان Expression و تزئین Decoration یک چیزاند. یک چیز واحد و این سخنی است که وی از شرق و به طور اخص از اسلام الهام گرفته. چه، در آنجا جاذبیت اصلی آثار هنری و بناهای اسلامی در تزئیناتشان نهفته است. هنر تزئینی نه بخشی که تمام هنر اسلامی را جلوه‌گر می‌سازد . . . و فضای آن را ادراکی، نه جزئی، که کلی، می‌طلبد.


بر خلاف دلالت ظاهری اثر، این باطن و راز ناپیدای آن است که بدان معنا می‌بخشد.» « اسلیمی نوعی دیالیتیک در مقوله تزئین است که در آن منطق یا پیوستگی زنده و جاندار و وزن، همدست می‌شود، و دارای عناصر اساسی است: به هم پیچیدگی و درهم تابیدگی نقوش و نقش مایه‌های گیاهی. نخستین عنصر اساساً به نظر بازی‌ها یا تأملات نظری هندسی بازمی‌گردد، و عنصر دوم، نمایشگر نوعی ترسیم وزن است: یعنی ترکیبی است از اشکال حلزونی. و شاید بیشتر از رمز‌پردازی منحصراً خطی نشأت گرفته باشد تا از الگوهای نباتی.» بین فرهنگ مذهبی ایران و ایتالیا و یا به عبارت بهتر، بین اسلام و مسیحیت. مفهوم کهن و مشترک و مقدسی از تزئینات با حرکت مارپیچ وجود دارد که همان «ذکر و حرکت به سوی اولوهیت و رهائی و تجرد از عالم اسفل» است.


پدیده اسلیمی گویای حرکتی موزون و عقلانی است که دور باطل یا بازگشت به نقطه اول را، همچون دایره تکرار نمی‌کند. در ضمن دوران حرکتی موزون و ریتم‌دار می‌باید و در اصل محل شکن‌ها و گره‌های اسلیمی. ایستگاه‌های تفکر و مکث و استراحتی برای حرکت بعدی است. موضوع مهم حرکت صعودی نهفته در این نقش است، حرکتی که صعود و نزول در جهت یا بعد جدید را میسر می‌سازد. مناره یا مسجد سامرا در عراق با بهره‌گیری از مارپیچ. صعود فیزیکی مؤذن به سوی آسمان را عملی می‌سازد. این مناره از گونه‌ای برج حلزونی در ایران ساسانی که هدف از آن تا کنون بر کسی روشن نشده. الهام گرفته شده است.


اسلیمی هنری است که در آن با قدرت، حرکت (Movement) مداوم و بی‌پایان ثبت می‌شود. به خلاف هنر تصویری که در آن خط، محیط استای یک تصویر را ترسیم می‌کند، خط در هنر اسلامی، شیار یک حرکت است و این حرکت گرچه بی‌نهایت است مع ذالک به حد (تعاریف) (Definition)‌های ریاضی پاسخ می‌گوید. این همان است که من اسم آن را بی‌نهایت معقول، و شفاف برای عقل، می‌گذارم.


ـ نتیجه:

از مفهوم فیزیکی قانون دست راست که قبلاً توضیح داده شده. شکل حقیقی مناره حلزونی و گفته‌های روژه گارودی می‌توان چنین نتیجه گرفت که عملاً حرکت صعودی ثانویه حقیقی یا مجاری در بعد سوم را می‌توان به کلیه آثار هنری بهره‌مند از حرکت مارپیچ تعمیم داد. اساس تطابق تعاریف زیباشناسی از نظر فلسفی و نیز استاتیک به این نتیجه می‌رسیم که حرکت مارپیچ یا اسلیمی یک نماد زیباست. علاوه بر آن، صعود معنوی از عالم ماده بر اساس تقدسی که این نماد در اذهان مختلف دارد احساس و زبان مشترکی را پدید می‌آورد.


حرکت عینی و نمادین مارپیچ «حرکت صعودی و رهائی بخش از عالم اسفل» را در روح انسان ایجاد می‌کند. و این گونه حرکت‌های نمادین در اصل زبان مشترک هنرهای اسلامی و مسیحی است که نهایتاًً به وحدت معنا و صورت می‌رسد و یک شکل مقدس را برای ذکر مفهومی متعالی و زیبا نمودار می‌سازد. از مجموعه نتایج یعنی اثبات زیبائی و حرکت مجازی به بعد سوم و تقدسی که از دوره باستان تا کنون همراه حرکت مارپیچ بوده، به یک نتیجه نهائی می‌رسیم که وحدت و تقدس و زیبائی همواره و مجموعه تعاریف مذکوره. در مارپیچ و اسلیمی وجود داشته است.